تیمور لنگ پسری بنام میرانشاه داشت که از پدر چند درجه دیوانه تر بود ، و تیمور او را فرمانروای ایران کرده بود.
این غول ناقص الخلقه و این جانور تمام عیار وقتی پا به ایران گذارد دستور داد زیباترین ساختمانها را در تبریز و سلطانیه که آن زمان مرکز تجارت بین المللی بودند ویران کنند.
میرانشاه آنقدر خرابی ببار آورد که همسرش پنهانی گریخت و به تیمور پناه برد تا شرح دیوانه کارهای شوهرش را بدهد.
میرانشاه کاخ سلطانیه را ویران کرد و د ستور داد تا مزار خواجه رشید الدین فضل الله وزیر دانشمند غازان خان و سلطان محمد خدابنده را که بدستور ابو سعید بهادر خان به قتل رسیده بود، ویران کرده و استخوانهای او را از خاک بیرون کشیده و در گورستان یهودیان دفن کنند.
این میرانشاه جمله مشهوری در تاریخ دارد که از در نده خویی کم نظیر او حکایت می کند. او گفته بود:
«من که بنایی نساختم و چیزی بوجود نیاوردم ولی این من بودم که دستور دادم بناهای زیبا را خراب کنند و ساختمانهای رفیع را از بین ببرند. به همین علت آیندگان مرا حتما بیاد خواهند آورد.»
امیر تهرانی