گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

چرا ایران و ساسانیان د ر مقابل عربها سقوط کردند؟(بخش دوم)


چرا ایران و ساسانیان د ر مقابل عربها سقوط کردند؟(بخش دوم)

دلایل سقوط سلسله ساسانیان : 

فساد روحانیون زرتشتی

از آغاز تشکیل دولت ساسانی هر روز آتشگاه و موبد غنیتر و حریصتر می شدند. اهتمام کسانی مانند شاپور سوم و یزدجرد اول و قباد برای جلوگیری ازین توسعه طلبی آتشگاه پیشرفتی نیافت. مغان که از خاندانهای توانگر بودند بجز حکومت دینی حکومت دنیوی را نیز با ضیاع و عقار فراوان در دست داشتند.

 این قدرت و ثروت البته آنها را به فساد می کشانید و چنان می شد که از روحانیت بویی نیز نزد آنها نمی ماند. از این رو بود که پیش از عهد اسلام آیین عیسی رفته رفته رواجی تمام می یافت و دین زرتشت را در بین طبقات دردمند و حتی در بین اشراف تربیت یافته پس می زد و حتی گفته اند اگر اسلام در آن روزگاران به ایران راه نمی یافت شاید کلیسا خود آتشکده ها را ویران می کرد.

 درین حادثه ی عظیم سقوط ساسانیان در واقع وضع اخلاقی و دینی چنان بود که جز آن سقوط و جز آن شکست را کسی انتظار نمی داشت. در آن گیر و دار عجیب که بعد از دوران شیرویه در ایران پدید آمده بود دیگر برای ساسانیان چیزی نمانده بود که کسی از عامه بدان دلبسته باشد و یا بخاطر آن فداکاری کند. فره ی ایزدی، در سقوط پی در پی شاهان ضعیف، هیبت و ارج دیرین خود را از دست داده بود.

مطامع حکام و فرمانروایان باضافه ی فساد و اختلاف موبدان و روحانیان علائق و عقاید کهن را به سستی افکنده بود. شاهان، خود از استیلاء دشمنان همواره در خاطر دغدغه ی سقوط و بیم جان می پروردند و آرام و قرار نداشتند. 

فرمانروایان بلاد سرحدی، که امیدی به بقاء دولت مرکزی نداشتند، از ابراز نافرمانی نسبت بدان دستگاه بیم بدل راه نمی دادند. تفرقه و تشتت اخلاقی اکثر خردمندان را نگران حادثه یی شگرف که دیر یا زود می بایست از پرده برآید کرده بود.

 سقوط دولت ساسانیان که از حمله و هجوم عرب از پای درافتاد البته شگفت و حزن انگیز بود. اما چندی قبل از دوران سلطنت قباد و انوشروان نیر این دولت از وضع و هرج و مرجی که داشت مقهور هفتالیان (هیاطله) گشته بود.

 گیروز ساسانی بدست آن قوم کشته شده بود و ایران خراجگزار آنان شده بود. لیکن در آن روزگاران، هنوز مثل پایان عهد خسرو پرویز ایران همه ی نیروی مادی و معنوی خود را ازدست نداده بود. هفتالیان نیز خود آن قدرت روحانی را که محرک فتوحات عرب و موجب غرور آنها بود نداشتند. ازین رو دیگر بار ایران از آن بلیه ی سقوط سر راست کرد. بلند شد و باز حیات خود را از سر گرفت.

لیکن در حمله ی عرب، اوضاع گونه ی دیگر داشت و مخصوصا ضعف و فساد داخلی این بار سقوط قطعی را سبب می گردید.

اختلاف و تفرقه بین حکام و اشراف

در واقع دولت عظیم ساسانی در آخرین ایام عمر خویش سخت رنجور و ناتوان گشته بود. جنگها و منازعات خونین و مستمر خسرو پرویز آن را فصد کرده بود و سخت به بیخونی دچار کرده بود.

 تجملها و عیاشیهای او، خاصه بعد از انضباط نسبی عهد خسرو انوشروان، نجبا و اشراف مملکت را سخت خودسر و در عین حال زیاده سست کرده بود.

 این جنگهای پرویز خزانه ی دولت را تهی داشت و نفوذ و قدرت اهل بیوتات و اقطاع داران را که از غارتهای بیحساب و بخششهای بی دریغ بهره یافته بودند برافزود. سوء ظن او و پدرش شیرویه خاندان خسروان را از شاهزادگان لایق که در روز سختی بتوانند تاج و تخت مرده ریگ را حفظ کنند خالی نمود و نجباء و ارباب بیوتات که جانشینان ضعیف خسرو را بازیچه ی خویش می دیدند به طمع ملک ستانی افتادند. ماجرای بهرام چوین که یکچند شیرویه و خسرو را ستو کرد شهربراز را نیز بدین خیال انداخت.


 به تخت نشستن شاهان ضعیف

ازاین رو بود که در مدت اندک، عده یی زیاد از شاهان ضعیف به تخت برآمدند بی آنکه شانه ی هیچ یک را آن مایه تاب و قدرت باشد که بتواند در زیر بار سنگین چنین وظیفه یی پایداری کند. حتی یکی از آنها نیز نامش فیروز که هم در روز تاجگذاری آن «کلاه کیانی» را برای سر خویش زیاده تنگ و سنگین یافته بود این را بی پرده گفته بود و بهمین سبب همانجا به دست بزرگان کشته شده بود.

 چنین ضعف و فتوری که در آن روزگاران بر پیکر دستگاه راه یافته بود، البته دولت عظیم ساسانی را از درون می خورد و تحلیل می برد. نه فقط جنگ و کشتار – در عهد پرویز و بعد از آن – ایران را به بیخونی دچار کرد بلکه حوادث طبیعی نیز برین مصایب افزود. در اواخر عهد پرویز، در فرات و دجله طغیانی عظیم روی داد و گویند چندین سد را در هم شکست. اهتمام فراوان خسرو و مخارج هنگفتی که برای تعمیر و ترمیم این سدها کرد نیز فایده یی نبخشید. چندی بعد قسمتی از ایوان کسری ویران شد و این حادثه نیز به فال بد تلقی گشت.

در سلطنت کوتاه شیرویه طاعونی سخت پدید آمد و خلقی بسیار از مردم و از سپاه درین واقعه هلاک شد. این حوادث خود البته در خاطرها تاثیر می کرد و رنج و نومیدی بر می افزود. چنانکه بعدها، شماره ی این امور را افزودند و آن همه را علائم سقوط و نشانه ی زوال دولت ساسانیان شمردند. با چنین نومیدیها و پریشانیها عجب نبود که دولتی چنان دیرینه روز با سرعتی شگرف و برق آسا در برخورد با یک طوفان ریگ که از صحاری عربستان بر می خاست و در قادسیه چشمهای خسته و خواب آلوده ی سپاه ایران را تیره و خیره کرد بدانگونه از پای درافتد که تسلیم و فنای آن بیشتر به یک سکته ی قلبی مانند شود تا به یک بیماری ممتد درونی که در واقع موجب زوال آن گشته بود.

منبع آسمونی

امیر تهرانی


علت سقوط ایران در مقابل عربها(۱)


علت سقوط ایران در مقابل عربها(۱)

اگر اکثر تحقیقات انجام شده در این ارتباط را بخوانید به نتایج زیر می رسید:

۱_جنگ‌های طولانی با امپراتوری روم:

در طی این جنگ‌ها که حدود ۲۰ سال ادامه داشت، بارها ایران می توانست با قبول صلح از طرف رومیان جنگ را خاتمه دهد ؛اما میل به کشورگشایی خسرو پرویز این جنگ را ادامه داد.

۲- شکست خسرو پرویز از بهرام گور (بهرام چوبین):

خسرو پرویز در طی نبردی، از بهرام چوبین که از سرداران خاندان اشکانیان بود شکست خورد. وی پس از این شکست به امپراتوری روم پناه برد و در ازای قبول واگذاری شهرهایی از ایران به روم و ازدواج با مریم دختر امپراطوری روم توانست به جنگ بهرام برود و پایتخت را که در تصرف بهرام چوبین بود بازپس گیرد. این داستان باعث مداخله مستقیم روم در اداره دربار ایران شد.

۳- اخذ مالیات های سنگین از مردم:

با توجه به ۴ برابر شدن موجودی خزانه سلطنتی در دوران خسرو پرویز و وجود یک جنگ دائمی، کاملاً مشخص است که چه مالیات سنگینی از رعایا و تجار اخذ می شده است‌.

۴- قتل عام سران خاندانها:

خسروپرویز فردی بدگمان و خرافی بود ،که همین امر سبب شد هر از چند گاهی گروهی از سران و بزرگان خاندان های معروف و به نام را به بهانه‌های واهی گردن بزند. کسانی مانند گستهم (فرمانده خراسان و دایی خسرو پرویز).

۵- جنگ ذوقار و شکست خسرو پرویز:

این جنگ داخلی در اثر کشته شدن نعمان بن منذر پادشاه سلسله مسیحیان لحمی در حیره اتفاق افتاد.این گروه از اعراب به ساسانیان وفادار بودند.پس از کشته شدن نومان به دست خسرو پرویز، سپاه ایران در جنگ مقابل طوایف عربی شکست خورد.

۶- شورش های پس از قتل خسرو پرویز :

خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه به قتل رسید و شیرویه چند ماهی بر تخت نشست. او بر اثر طاعون از دنیا رفت. در فاصله مرگ خسرو پرویز تا به پادشاهی رسیدن یزدگرد سوم، ده نفر از این خاندان به پادشاهی رسیدند و توسط شخصی خودی کشته شدند. این هرج و مرج ها و خونریزی ها، باعث سست شدن ارکان سلطنت در سلسله ساسانیان شد و حمله اعراب توانست پادشاه ضعیف را به سرعت از میان بردارد و این سلسله ۴۰۰ ساله را در هم بشکند.

یعنی ؛ پیش از حمله عربها ، ایران و ساسانیان سقوط کرده بودند.

علت سقوط ایران در مقابل عربها

بنقل از دانش چی


ادامه دارد...