کتاب خاطرات و خطرات نوشته مخبر الدوله هدایت
چه خبرها که نبود!!!
دفعهٔ دیگر محمدحسن خان اعتمادالسلطنه اسباب شد که او به ایران بیاید ، سید جمال الدین همان است که بقلم انتقاد سبب جنگ انگلیس و مصر شد، سید مردی بود ناراحت. چنانکه هر جا زیست نتوانست کرد ، در افغانستان، هند، پاریس، اسلامبول، حضورش را منشأ فتنه دانستند.
اعتمادالسلطنه که انشای روزنامه و تاریخ بعهدهٔ او بود سید را برای ادارهٔ خود مفید دانسته ، باجازهٔ شاه در موقعیکه سید به نجد میرفت او را تلگرافاً از عدن دعوت کرد، بتهران آمد.
سید در ملاقات اول به شاه گفت : من شمشیر برنده هستم در دست شما، مرا در مقابل هر دولت که میخواهید بکار ببرید . شاه از درامد سید نگران شد ، سید در منزل امینالضرب فرود آمد (میلیونر آنروز)
وزیر مختار انگلیس حضور سید را در ایران مضر دانست ، چون سید با اجازه آمده بود شاه به امینالضرب سفارش داد به پختگی اینکار را انجام بدهد. سید را ببهانهٔ سرکشی املاک بمازندران برده روانه سفر کرد سید مدعی شوراندن هند شد و منزلتی حاصل نمود ، در لندن ملکه انگلیسی از شاه خواهش کرد، سید در ثانی احضار به ایران شود و در ثانی دعوت شد . آمد و مشغول جلب افکار شد ، اوراق در شهر منتشر کرد در دعوت به انقلاب که منجر شد به اخراج سید از ایران، سر از لندن درآورد ، بروزنامه نویسی پرداخت ، خدا را زین معما پرده بردار. پس از چندی باز در اسلامبول پیداش شد ، این اشخاص حکم ستارهٔ دنبالهدار را دارند، خوشمحضرند و منحوسالاثر.
سید روابط مخصوص با ملکمخان داشت الجنس معالجنس یمیل بهترین حرفها با نیت بد ستم است .
ملکم پس از عزل از سفارت دربار انگلیس ، علیرغم امینالسلطان روزنامهٔ قانون را منتشر کرد . ما قانون داشتیم بلکه بهترین قانون را داریم ، مجری نداریم و الان که سالهاست برنامه از ساحت مجلس طلوع میکند و عنوان قانون دارد. حال دادگستری و عدالت بمراتب بدتر از سابق است بلکه راه کلاهسازی گشادتر شده است و وسیلهٔ تعبیرات غلط بیشتر بدست آمدهاست .
حکومت قاجار جزو وارثان ملت بود و سهم شیر مادر می گرفت
در اواخر سلطنت تنگدستی بجائی رسیده بود که دولت جزو وراث سهم شیر میبرد، غالباً در نقدینه و نفایس درگذشتگان تصرف میشد، آجودانباشی که همسایه ما بود چیزی نداشت عریضهای بشاه نوشت که بازرسی متروکات مناسباب خجالت خواهد شد، پس از این عریضه قدری آن عمل تخفیف یافت.
نظر چپاولی که مباشرین امور دولتی میکردند تصرف دولت در متروکات آنها چندان تعدی محسوب نمیشد، ثلث متروکات برای مبرات یا ضبط خمس اموال مجهول المالک مشروع است و ابینکه از قوانین موضوعه است .
اعتمادالسلطنه اموال خودش را در وصیتنامه به ناصرالدین شاه هبه کرده بود . مقداری نقدینه (مسکوک طلا) به ضبط دولت آمده، بقیه بوراث رسید.
از مستوفی الممالک تا امین السلطان
تا سررشته حساب دست میرزا یوسف مستوفیالممالک بود، جمع و خرج تا درجهای سر بهم میگذارد ، امینالسلطان در اواخر مسلط شد و حقوق بیمحل میداد .
تا حساب در کار بود حقوق محل میخواست، مشتریان میبایست تأمل کنند تا کی بیوارث فوت کند یا از اسهامی که از حقوق متوفی ضبط میشد محلی بدست بیاید، پیدا کردن محل راه دخلی از برای مستوفیان بود.
بالجمله کسر بودجه بجائی رسید که بروات را تومانی سی شاهی صرافها میخریدند، بصاحب جمعها (حکام و غیره) میفروختند و بحساب گذارده میشد.
بسیاری از بروات بلاوجه میماند ، یکسال هم آجر بجای وجه داده شده ، مالیاتهای عادی کافی نبود ، مداخلهٔ آخوندها مانع از انحصارات با وضع عوارض میشد ، چون در قضیهٔ رژی نفت هم که امروز چشم دنیا بدان روشن است هنوز چشمهاش بدست نیامده بود .
(متاسفانه مخبرالدوله که از با انصاف ترین قاجاریان بوده در برخی موارد حقایق را طور دیگری تقریر می کرد.)
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف