
مقدمه
حیات هر علم و فنّ، موکول به تداوم آن از طریق تعلّم و تعلیم آن و انتقال دانستنیها و تجربههای مربوط به آن، به نسلهای آینده است.
سرنوشت زن و پسر اسکندر مقدونی
در یک نوشتار از نوشتار های پیشین سرنوشت شوم اسکندر مقدونی را شرح دادم که در سی و سه سالگی به بدترین وجه ممکن مرد و سر به گور برد. ولی سرنوشت شوم او و سایه انتقام به همسر و تنها پسر او نیز رسید:
...اسکندر خسته از جنگ و زخم خورده از شورش سربازانش به سوی ایران باز میگردد......و اینبار باز رکسانه به دور از رفتارهای درباری یک ملکه در کنار اسکندر و با پای پیاده از کویر میگذرد......به ایران باز میگردد.....
اما.....اینبار......اسکندر به دلیل مصالح کشور گشایی زخم جان فرسایی به روح رکسانه وارد میکند......اسکندر به شوش رفت و در آنجا با "استاتیرا" دختر کوروش ازدواج میکند....و دستور میدهد هم زمان با او هشتاد نفر از سرداران سپاهش با شاهزادههای ایرانی ازدواج کنند!!!!!منبع:http://www.seriti7.blogfa.com/post/12
امیر تهرانی
ح.ف
جنگ قادسیهٔ صدام تکریتی یک تبلیغات نژاد پرستانه بر مبنی بی اطلاعی از مفهوم دین و عدم شناخت تاریخ و نشات گرفته از مالیخولیای ذهنی مطرح کننده آن بود.
صدام در ظاهر به منظور اتحاد کشورهای عرب زبان علیه ایران این ترفند را مطرح ساخت ولی از نتیجه آن بی خبر بود .چون تاریخ را نخوانده بودو ذهنش آن قدر کودن بود که حتی جلوی پای خودش را نمی دید.
او گفته بود که خداوند نبایست ایرانیها و یهودیان و مگس را می آفرید.
اما وقتی که محاصره خرمشهر شکسته شد و خرمشهر آزاد شد و وقتی نیروهای ایر انی وارد خاک عراق شدند صدام ناحدودی متوجه شد که چرا خدا وند ایر انیها را آفریده است. به همین دلیل درخواست صلح کرد. حتما روزی که طناب دار به گردنش انداخته شد آنجا احتمالا تمام علت حکمت خداوندی را فهمیده بود که خداوند چرا ایر انیها آفریده است.
اگزارشو
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا هشتادمین بخش آن را می خوانید:
به صدام برگردیم.
ما وضعیت را پیگیری می کردیم و امریکایی ها درباره کاری که ما می کردیم می پرسیدند. به آنها گفتیم وقتی که دنبال صدام می گردید سریع مکان را ترک نکنید، یعنی نیم ساعت مکان را بازرسی نکنید و ترکش کنید. ما افرادی داشتیم که دنبال صدام می گشتند، و از استاد کسرت رسول از «اتحاد میهنی کردستان» نیز مجموعه ای بودند که آنها هم دنبال صدام می گشتند. او همچنین در بازداشت بعضی از فرماندهان نظامی در موصل نیز سهیم بود. ما در بازداشت بیش از 16 نفر سهیم بودیم.
آیا از میان نام هایی بود که ایالات متحده منتشر کرده بود؟
بله از همان فهرست 55 نفر.
وقتی می گویی ما منظورت اپوزسیون است؟
نه. منظورم «کنگره» است، حتی آخرین رئیس سازمان امنیت که داماد صدام بود و جمال مصطفی صدایش می کردند، برادر کمال مصطفی، او را هم احضار کردیم، بعد از آن آزاد شد و از عراق خارج شد، او همسر حلا دختر صدام است. هر کدام از خانواده صدام را که دستگیر کردیم به هیچ وجه مورد آزار و اذیت قرار نگرفتند، از زندگی آنها محافظت می کردیم و تسلیمشان می کردیم تا فرایند قانونی را طی کنند، این نکته مهمی است.
درباره نقش کسرت رسول برای ما بگو؟
روز 13 دسامبر 2003 در جلسه ای در شورای حکومت بودم، تلفن زنگ زد و به من گفته شد که اراس حبیب کریم که مدیر سازمان امنیت در کنگره ملی است تو را می خواهد، او آدمی است که در بسیاری از امور امنیتی خبره است. به من گفت که اطلاعاتی داریم و کسرت رسول با من تماس گرفت، گفت که امریکایی ها صدام را دستگیر کردند. به او گفتم مطمئنی؟ گفت: بله، برای همین فورا با شخصی به اسم اسکات کارپنتر که رئیس تیم حکومتی پول بریمر در عراق بود، تماس گرفتم. پرسیدم: چرا به ما نمی گویید صدام را دستگیر کرده اید؟ گفت: شوخی می کنی؟ گفتم نه شما صدام را دیروز در منطقه الدور دستگیر کردید! جواب داد که از موضوع خبر ندارد. گفتم که من با پل بریمر ساعت دوازده قرار دارم و در آن جا می فهمم اوضاع از چه قرار است. ساعت یازده و نیم بود که به کاخ رسیدم و دیدم که اسکات لبخند می زند و دستش را بالا برده است. گفت: ارتش به ما ابلاغ نکرد تا مطمئن شود که آزمایش دی ان ای واقعا مربوط به صدام است. این در تاریخ 13/12/2003 بود، برگشتم و به سخنگوی کنگره خبر دادم که در رسانه ها اعلام کند که صدام دستگیر شد و ما اولین افرادی بودیم که خبر را اعلام کردیم.
صدام چگونه و به کمک چه کسانی دستگیر شد؟
خبر به امریکایی ها رسید.
آیا کسرت نقشی در آن بازی کرد؟
او موضوع را پیگیری می کرد، و جماعت او نیز شاهد دستگیری بودند. کسرت به صدام مثل ما نزدیک شده بود، گروه او و گروه ما شاهد دستگیری صدام و انتقال او با بالگرد بودند.
اما چه کسی اطلاعات حضور او در آن مکانی که دستگیر شد را داد؟
این اطلاعات به کمک شخصی از منطقه المسلط به اسم محمد ابراهیم یا ابراهیم محمد المسلط از تیم حفاظت صدام به دست آمد که امریکایی ها یک هفته قبل او را دستگیر کرده بودند و او به آنها گفته بود که صدام در آن جا است، آنها هم به آن خانه وارد شدند و آن جا را بازرسی کردند اما هیچ کس را پیدا نکردند. به توصیه ما عمل کردند و در آن جا ماندند. یکی از سربازها متوجه سیم برق شد به آن دست زد دنبالش را گرفت و متوجه شد که به سمت چاله ای می رود. آن سیم برق پنکه بود، وارد چاله شدند، در داخل آن چاله دیگری بود که در آن صدام را پیدا کردند که با خودش برگه هایی داشت و 700 هزار دلار و مسلسل و تفنگ داشت. با اسلحه بر سر او آمدند و او به آنها گفت: من صدام حسین، رئیس جمهور عراق هستم، ریش داشت.
آیا تلاش کرد مقاومت کند؟
خیر. او را به خارج از حفره کشیدند، دستگیری او در روز 12 دسامبر بود. بعد از آن که او را برای چکاپ بردند و دندان هایش را چک کردند او را با بالگرد به فرودگاه فرستادند.
یعنی داستان پیدا کردن او در چاله صحیح است؟
او در چاله ساکن نبود بلکه در خانه ای که چاله در آن واقع شده بود زندگی می کرد اما به همراه او گروهی بودند که به او خبر می دادند که عملیات یورش آغاز شده است و او وارد آن حفره می شده است.
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
»اگر میگفتند که از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون جهان چنین مصیبتی را به
نابود میسازد. ولی اینان به هیچکس رحم نکردند و زنان و کودکان راکشتند، شکم زنان باردار را
دریدند و جنین را کشتند...«. )ابن اثیر 1353 ،ج ۱۲ ،ص ۱۹۰)
پس از کشتار جمعی و جداکردن سر ازاجساد مردان و زنان و کودکان )در نیشابور بنا به جوینی
جمعیت در خراسان نیز در همین حدود بوده باشد. پتروشفسکی 1357 ،جلد ۱ ،ص۷۱
برای مدتی بیش از یک قرن از میان رفت.
فرضیۀ فاجعه زدگی: عباس عدالت
تأثیر پایدار فاجعۀ مغول
در تاریخ سیاسی، اجتماعی و علمی ایران
تاریخ خط در ایران
در شاهنامه آموزش خط در ایران را به دوره طهمورث دیو بند در دوران ایران باستان نسبت می دهد:
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
دشمنان دیو صفت زبانهای مختلف می دانستند و طهمورث و ایر انیان آنها را از دشمنان فرا گرفتند.
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی
در روایات زرتشتی گفته می شود که طهمورث پیشدادی پس از آنکه بر اهریمن پیروز شد هفت گونه خط را که اهریمن به کسی یاد نمیداد بزور از او فرا گرفت.
در اسناد سریانی آمده است که زردشت کتاب اوستارا به هفت زبان سریانی و فارسی و آرامی و سگستانی و مروزی و یونانی و عبری نوشته است.
امروزه می دانیم که در ایران پیش از اسلام خط سریانی و خط میخی برای پارسی باستان و خط آرامی و یونانی و عبری در میان یهود ایران رواج داشته است. پس می توان گفت که برای زبان سگستانی(سیستانی) و مروزی(زبان مرو)نیز خطی بکار بردهاند.
معمولا واضع خط را در جهان فنیقیان میدانند. این نکته تنها دربارهٔ ملل سامی درست است و ملل آریایی مخصوصاً در هند شاید پیش از فنیقیان خطهای دیگری اختراع کردهاند که از سلسلهٔ خطوط سامی مأخوذ از خط فنیقی نیست.
در ایران ما خط داستانی بسیار مفصل دارد و موضوع باندازهای وسیع است که می توان کتاب جداگانهای در تاریخ خط در ایران نوشت.
کسانی که درین زمینه اندکی ممارست بکنند فوراً به نکتهٔ مهمی برمیخورند و آن اینست که نیاکان بزرگوار ما درین مدت دو هزار و پانصد سال که ما تاریخ مدون و معروف داریم هرگز در هیچ خطی تعصب نورزیدهاند و هر زمان که خط آسانتر و بهتریپیدا شده است در پذیرفتن آن درنگ نکردهاند.
خط میخی
اکنون قدیمترین اسنادی که در دست ماست از دورهٔ هخامنشیان بخط میخی است. این نام را اروپاییان از روزی که باآن روبرو شدهاند بروی آن گذاشتهاند.زیرا که این خط مرکب از خطوط افقی و عمودی و شکسته است که بالای آن پهنتر و پایین آن باریکترست بشکل میخ. ناچار درین خط برای هر حرف و مخرجی چند خط افقی و عمودی و منکسر بانواع مختلف باید ترکیب کرد تا هرعلامتی با علامت دیگر اشتباه نشود وقهراً نوشتن باین خط وقت زیاد میگیرد و باری هر حرفیچندین بار باید دست راباینطرف و آن طرف حرکت داد و گرداند.
برای مثال به این تلفظ توجه کنید:
وزرکا ائورا مزدا منا اوپستام براتو.
اهورای بزرگ مرا یاری داد
این خط را نخست برای زبانهای بینالنهرین یعنی زبان الامی و بابلی و آسوری بکار بردهاند و چون الامیان در خوزستان امروز میزیستهاند و همسایهٔ پارسیان بودهاند مردم پارس یا پیش از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی و یا در آغاز این دوره این خط را برای زبان پارسی باستان هم پذیرفتهاند و میتوان حدس زد که مادها نیزبرای خود آنرا اختیار کرده باشند زیرا که ایشان نیز با آسوریان و بابلیان همسایه بودهاند.
در سکههای این سلسله نخست خط وزبان یونانی بکاررفته استاما درپایان سلطنت فرهاد کهاز۱۰۶ تا۱۳۰ میلادی فرمانروایی داشته استخط وزبان آرامی درسکهٔ وی آشکار میشود.
پایتخت آن شهر خاراکس در همان زمان آباد شده و نام این شهر هنوز برجزیرهٔ خارگ باقیست. درپادشاهی آنامبلوس سوم پادشاه این سلسله در حدود سال ۵۴ میلادی نخستین بار در روی سکهه نوعخاصیازخطآرامی پدیدار شدهاست سجع این سکهها بهمان زبان آرامیستاما خطآنها تفاوتی با خطآرامیمعمولی دارد.
زبان پهلوی
در نخستین کتیبههای ساسانی چنانچه پیش ازاین اشاره رفت خط و زبان یونانی و پسازآندری بخط آرامی و زبان پهلوی یعنی زبان دربار ساسانیان بهمان خط آرامی دیده میشود.اندکاندک زبان و خط یونانی از میان میرود و در همین دوره زبان دری را نیز دیگر در کتیبهها بکار نبردهاند وتنها زبان پهلوی باقی مانده است.
کتاب اوستا را از بر می کردند
کتاب اوستا که بزبان باستانی مشرق ایران بود قرنها خط مخصوص بخود نداشته است و روحانیون زردشتی تنها آنرا از برمیکرده و بیاد میسپردهاند.دراواسط دورهٔ اشکانی در صدد برآمدهاند آنچه راکه از اوستا پس از استیلای یونانیانو مقدونیان برایرانیانباقی مانده بود بنویسند .
اما گویا باینکار توفیقنیافتهاند ومعلوم نیست بچهخط میخواستهاندبنویسند. این که هب این کار کامیاب نشدهاند گویا برای این بوده است که درآن زمان خطی وجود نداشته است که درآن علامتهایی برای همهٔ اصوات زبان اوستا باشد و ناچار ازاین کار چشم پوشیدهاند.
خط جدید ایر ان در زمان شا پور دوم ایجاد شد
تاآنکه در زمان شاپور دوم که از ۳۱۰ تا۳۷۹ میلادی پادشاهی کرده است موبد بزرگ ایران آذر پدماراسپند(آذر بدمهراسپند)از خط آرامی خط تازهای با ۴۳ علامت اختراع کرد و بازمانده اوستا را به آن خط نوشتند که تا کنون باقیست.
خط آرامی و مشکلات آن
خط آرامی که برای زبان پهلوی بکار بردهاند منفصل و منقطع است و چون درنوشتن عادی و کتابت دشوار بوده است برخی از حروف آنرا مانند همان خط امروزی بیکدیگر متصل کردهاند و خط دیگری در ایران پیدا شده است کههمانخط پهلوی باشد و از آن روزی کهاین کار را کردهاند خط آرامی برای زبان پهلوی متروک ومنسوخ شدهاست.خط پهلوی تا قرن پنجم بکار می رفت
خط پهلوی در ایران دردورههای اسلامی باز تامدت درازی بکار میرفته است چنانکه در سکههای پادشاهان طبرستان تا سال۱۶۱ تاریخ طبرستان این خط دیده میشود وتا سال ۱۶۸ هجری نیز درشهرری سکههایی بخط پهلوی زدهاند.تا آغاز قرن پنجم هجری نیزخط پهلوی در ساختمانهای مهم شمال ایران بکار رفته است چنانکه گنبد قابوس که در۴۰۳ ساخته شده کتیبهٔ پهلوی دارد و برج لاجیم در ناحیهٔ سواد کوه در مشرق راه فیروزکوه بساری که برسر قبرابوالفوارس شهریاربن عباسبن شهریار از پادشاهان مازندران در۴۱۳ هجری ساخته شده است نیز کتیبهٔ پهلوی دارد.
هفت خط ایران پیش از اسلام
دانشمند نامی ایرانی ابنالندیم درکتاب معروف الفهرست در جایی که ذکر ازخطوطقدیم ایران کرده از هفت خط کهدر پیش ازاسلامرایج بودهاستبدین گونهنام میبرند:«دین دفتریه»که باید«دین دبیره» خواند،
«ویش دبیریه» دارای ۳۶۵ حرف،
«کستج»دارای ۲۸ حرف،
«نیم کستج»دارای ۲۸ حرف،
«شاه دبیریه»دارای ۳۳ حرف که نقطه ندارد،
«رازمهریه» و «راسیمهریهدارای ۲۴ حرف.
منبع : تاریخ خط در ایران از سعید نفیسی'به نقل از مجلهٔ کاوش، شمارهٔ اول، دورهٔ دوم، آبان ماه ۱۳۴۲، صص ۱۸‐۲۶
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه دارد