ترکان خاتون! دو زن، دو گونه آدمی ،یکی فرشته ودیگری یک دیو سیرت فتنه گر!

ترکان خاتون (۱)

ما چند زن بنام ترکان خاتون در تاریخمان داریم که دو تای آنان نامهای آشنا هستند ،
؛ ترکان خاتون دختر طمغاچ خان از ملوک خانیه
، ترکان خاتون همسر ملک‌شاه سلجوقی،
ترکان خاتون دختر محمدارسلان خان صاحب ماوراء‌النهر و
ترکان خاتون همسر سلطان سنجر سلجوقی،
ترکان خاتون مادر سلطان‌شاه پسر ایل ارسلان بن اتسز،
ترکان خاتون همسر سلطان قطب‌الدین فرمان‌روای کرمان
ترکان خاتون سرانجام مادر سلطان محمد خوارزم‌شاه.
ترکان خاتون فرمانروای کرمان...

 

ترکان خاتون ماد ر سلطان خوارزمشاه
ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه نامش با یورش مغول و حمله چنگیز پیوند جاودانه دارد و بسیاری از تاریخنگاران او را از عوامل اصلی حمله به ای ان می دانند او را سنگدل بیرحم کاردان و بخشنده خوانده اند که صفاتی متضاد اند.
ولی هرچه بود این آخری اما نامی پرآوازه و ماندگار در روزگار دیرینه ایران برشمرده می‌شود؛ زنی که به خودکامگی و سنگ‌دلی شهره بود و بسیاری از پژوهشگران، یورش ویرانگر مغولان به ایران را نتیجه برخی اقدامات او می‌دانند. برخی تاریخ‌نگاران، او را به خردمندی و بخشندگی و برخی دیگر به خودخواهی، قدرت‌طلبی و خودکامگی شناسانده‌اند. او اما هر که بود و هر چه کرد، نام خود را با یکی از بزرگ‌ترین یورش‌های تاریخ بشری پیوند زده است.
ترکان خاتون یکی مانده به آخر فرمانروای کرمان بود که در عدل و داد و درایت و حکومت ضرب المثل بود. آبادانیها کرد و مردم دارنمود و نمونه انصاف و فهم و کمال بود و تا اخر عمر با عزت و حرمت زیست‌.
ولی ترکان خاتون مادر محمد خوارزمشاه را مغ لان به اسیری بردند و د ر در بار چنگیز مغول کلفتی می کرد و گهگاه تکه نانی جل یش می انداختند و قدری آب و شیرش می دادند تا در گذشت.


و ترکان خاتون عامل یورش مغولان بود؟

بسیار مشهور است که اگر بی‌تدبیری خوارزم‌شاهیان در اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری نبود، مغولان، خاک بخش‌هایی بزرگ از سرزمین ایران را به توبره نمی‌کشیدند؛ هرچند برخی پژوهشگران برآن‌اند که یورش ویرانگر آنان، تقدیر محتوم تاریخ بود.

اگر فرضیه نخست را بپذیریم، نام یک زن قدرتمند تاریخ ایران به میان می‌آید؛ تَرکان خاتون، مادر سلطان محمد خوارزم‌شاه! خوارزم‌شاهیان، دودمانی ترک‌تبار بودند که پس از کوچ از سرزمین مادری در آسیای مرکزی از سال ٤٩١ تا سال ٦١٦ هجری، بیش از یک سده بر سرزمین پهناور ایران حکم راندند. سلطان محمد خوارزم‌شاه واپسین حکم‌ران این دودمان، بر اثر پاره‌ای بی‌تدبیری‌ها، سرزمین ایران را به مغولان واگذارد. یعنی واقعه ای بس شوم که ایران را زیر و زبر کرد و تمدن کهن آسیا را دستخوش بدترین بلای ممکن ساخت .

بر اساس مدارک مستند مادر سلطان در این میانه اما نقشی مهم برعهده داشت. آنگونه که منابع تاریخی روایت کرده‌اند این زن که نژاد خود را به ترکان بیابان‌گرد آسیای مرکزی می‌رساند، از همان زمانه حکم‌رانی همسرش، علاءالدین تَکِش خوارزم‌شاه به تندخویی و خون‌ریزی نام‌بُردار بود.

برخیاز  منابع تاریخیاینطور  روایت کرده‌اند که  ترکان خاتون به دلیل تمایلات صوفیانه اش که بعید بنظر می رسد چنین ویژگی در ا  باشد  ،جزو  مریدان شیخ مجدالدین بغدادی، شاگرد شیخ نجم‌الدین کبرى، عارف و صوفی پرآوازه تاریخ ایران، درآمده بود. این ارتباط حتی به روایت برخی تاریخ‌نگاران با اتهامی غیر اخلاقی به آنان همراه شد؛ شکی که در این میانه برآمد، سلطان محمد خوارزم‌شاه را بر آن داشت دستور قتل شیخ مجدالدین را

در حقیقت ترکان خاتون  احساسی بیش  از مادر نسبت به سلطان محمد داشت  و برای خود  فراتر از یک همسر شاه و یا مادر شاه  در چرخه برای خود قایل بود.

به بیان ساده تر او پادشاهی  دیگر ولی در سایه بود که برای خود مقام و منزلتی  بالاتر  از پادشاه رسمی قایل بود.

البته سلطان محمد خوارزم‌شاه نیز می دانست  که بدون حمایت مادر و لشگریان هم‌قبیله او، قدرتی  چندان نخواهد داشت. به همین دلیل  آگاهانه وی را در حکومت به شرکت می گرفت.

البته همین عامل بود که سر انجام  بنیان حکومت ایران را سرانجام بر باد داد، خود و خانواده اش   آواره، مادر بد ذات  را به اسارت مغولان داد. و ازهمه بد تر ایران در اثر حمله گله های آدامخوار مغول  به تلی از خاک مبدل شد و بصورت مرده ریگی در امد که هنوز که هنوز است به آن بزرگی و غطمت پیشین باز نگشته است.بله آدمخواران بی فرهنگ مغول این گونه بود که به ایر ان حمله ور شدند.

اصل واقعه گویا این بوده است که غایر خان نمای که ، برادرزاده ترکان خاتون بود و  بر شهر اُترار حکومت داشت که مرکز بازرگانی در شرق ایران بود یا به خاطر حماقت و یا بخاطر طمع به مال آن بازرگانان مغولی که برای تجارت و البته کسب اطلاعات به ای ان آمده بودند ، وبه  اتهام جاسوسی به  همه‌ آنان بجز یک نفر را که مغولی نبود و هندی بود بکشت. آن هندی نیز بگریخت و خبر قتل را به چنگیز رساند .سلطان محمد خوارزم‌شاه پیش از آن با انعقاد یک معاهده، پیوندی دوستانه با مغولان پدید آورده بود. اما این کشتار  شوم  روابط ایران و مغولستانِ  را تیره کرد. چنگیز مسبب  واقعه را خواست  تا در مغولستان مجازات کند. ولی محمد خوارزمشاه به تحریک مادر آن برادر زاده نانجیب را پس نداد و ناگهان سایه  مغولان  بر سرای ایران سایه افکند