گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

چرا ایرانیان و موالی به تشیع روی آوردند؟ (2)

علل روی آوردن موالی به امام علی

 .شکی نیست که بسیاری از موالی و ایرانیان به امام علی  و خاندان اهل بیت  علاقه وافری داشتند. 

 ریشه های  این علاقمندی را می توان در دفاع امام علی  از خون به ناحق ریخته شده جُفینه، دختر ابولوءلوء و نیز  کشتن هرمزان فرمانده سابق ایرانی ساکن در مدینه، جست وجو کرد.

همچنین از متون تاریخی چنین برمی آید که تا قبل از ورود امام علی به کوفه، سیاست حاکم و نیز رفتار مردمان عرب با موالی، بدین گونه بود که با آنها به عنوان شهروند درجه دوّم برخورد می کردند و آنها را از بسیاری از حقوق طبیعی، اجتماعی و دینی محروم می کردند. 

سهم بسیار اندکی از بیت المال به آنها می دادند و هنگامی که برای اولین بار امام علی موالی را با عرب های کوفی در پرداخت عطا یکسان قرار داد، به شدّت از سوی عرب ها مورد اعتراض واقع شد.

 همچنین عرب ها از آنها زن می گرفتند؛ اما اجازه ازدواج با زنان عرب را به آنها نمی دادند. 

به دنبال کشته شدن عمر به دست ابولوءلوء، فرزند عصبانی او ـ عبیداللّه بن عمر ـ ناجوانمردانه اقدام به قتل آنها کرد و امام علی از عثمان در خواست قصاص او را کرد و عثمان به این درخواست توجهی نکرد.

با ورود امام به کوفه، موالی نزد او رفته، تبعیضات فوق را یادآور شدند. امام علی قصد داشت که با سخن گفتن با کوفیان عرب، این مشکلات را بر طرف کند؛اما آنها به هیچ وجه زیربار نرفتند و  و او در حالی که غضبناک بود، نزد موالی بازگشت و به آنها فرمود: «ای گروه موالی! این عرب ها، شما را به منزله یهود و نصاری قرارداده اند؛ از شما زن می گیرند؛ اما به شما زن نمی دهند و شما را در گرفتن عطا از بیت المال مساوی خود قرار نمی دهند؛ پس شما تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد؛ زیرا از رسول خدا  شنیدم که می فرمود: روزی، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت و یک جزء آن در کارهای دیگر است».

منبع :مجله پرسمان

امیر تهرانی

ادامه دارد

چرا ایرانیان به تشیع روی آوردند(2):

علل روی آوردن موالی به امام علی

 .شکی نیست که بسیاری از موالی و ایرانیان به امام علی  و خاندان اهل بیت  علاقه وافری داشتند. 

 ریشه های  این علاقمندی را می توان در دفاع امام علی  از خون به ناحق ریخته شده جُفینه، دختر ابولوءلوء و نیز  کشتن هرمزان فرمانده سابق ایرانی ساکن در مدینه، جست وجو کرد.

همچنین از متون تاریخی چنین برمی آید که تا قبل از ورود امام علی به کوفه، سیاست حاکم و نیز رفتار مردمان عرب با موالی، بدین گونه بود که با آنها به عنوان شهروند درجه دوّم برخورد می کردند و آنها را از بسیاری از حقوق طبیعی، اجتماعی و دینی محروم می کردند. 

سهم بسیار اندکی از بیت المال به آنها می دادند و هنگامی که برای اولین بار امام علی موالی را با عرب های کوفی در پرداخت عطا یکسان قرار داد، به شدّت از سوی عرب ها مورد اعتراض واقع شد.

 همچنین عرب ها از آنها زن می گرفتند؛ اما اجازه ازدواج با زنان عرب را به آنها نمی دادند. 

به دنبال کشته شدن عمر به دست ابولوءلوء، فرزند عصبانی او ـ عبیداللّه بن عمر ـ ناجوانمردانه اقدام به قتل آنها کرد و امام علی از عثمان در خواست قصاص او را کرد و عثمان به این درخواست توجهی نکرد.

با ورود امام به کوفه، موالی نزد او رفته، تبعیضات فوق را یادآور شدند. امام علی قصد داشت که با سخن گفتن با کوفیان عرب، این مشکلات را بر طرف کند؛اما آنها به هیچ وجه زیربار نرفتند و  و او در حالی که غضبناک بود، نزد موالی بازگشت و به آنها فرمود: «ای گروه موالی! این عرب ها، شما را به منزله یهود و نصاری قرارداده اند؛ از شما زن می گیرند؛ اما به شما زن نمی دهند و شما را در گرفتن عطا از بیت المال مساوی خود قرار نمی دهند؛ پس شما تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد؛ زیرا از رسول خدا  شنیدم که می فرمود: روزی، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت و یک جزء آن در کارهای دیگر است».

منبع :مجله پرسمان

امیر تهرانی

ادامه دارد

اسپهبدان گیلان نخستین حکومت ایرانی را تاسیس نمودند

اسپهبدان حاکمانی مستقل بوده و صاحب حکومتی خودمختار بودند. در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب، اسپهبدان به همراه تعدادی از شاهزادگان گیل‌ها و دیلم‌ها به نزد وی رفته و تأییدیه حکمرانی در قلمروی خود را دریافت کرده بودند.


در کتاب تاریخ شروان و دربند چندین بار از نبردهای شِندانیان با دولت‌های خزر و سریر و نیز شروان در قرن‌های دوم تا پنجم گفته شده‌است.

 شندانیان در یکی از این نبردها به سال ۴۲۹ قمری تا دربند پیش رفته و قصد تصرف آن را داشتند اما ناکام ماندند.

در سال ۳۲۶ قمری، هنگامی که لشکر بن مردی رهبر شورشی گیلانی به جنگ با دیسم بن ابراهیم حاکم آذربایجان رفت، از کمک‌های «ابن دلوله» اسپهبد مغان بهره برده و پس از شکست دادن دیسم، اتحاد خود با ابن دلوله را حفظ کرد.

 به گفتهٔ کسروی، مردم مغان گروهی بسیار دلیر و جنگجو از کوه‌نشینان آذربایجان بودند.

 پس از حمله اعراب به ایران، مغان نیز همانند دیلم و گیلان از اعراب تبعیت نکردند. 

آنان حاکمان مستقلی به نام اسپهبد داشتند. بنا به نوشتهٔ ابن خردادبه در اوایل قرن سوم هجری، «شکله» اسپهبد مغان بود.

 در زمان وهسودان بن مملان نیز مغان دارای اسپهبدی بوده که عون‌اللهی او را «اسپهبد گیلان و مغان

» دانسته‌است.

شرح نبرد روادیان با اسپهبد مغان در دیوان اشعار قطران تبریزی آمده‌است.

 گای لسترنج می‌گوید مغان گاهی جزء آذربایجان محسوب می‌گردید ولی غالباً ناحیه‌ای جداگانه و مستقل را تشکیل می‌داد.

در سال ۴۴۶ و در جنگی که بین قشون ابونصر مملان ابن وهسودان و اسپهبد مغان درگرفت، نظر به فزونی قشون ابونصر، اسپهبد مغان شکست خورده و ناگزیر از اطاعت وهسودان گردید. برای اینکه بعدها اسپهبدان از در مخالفت درنیایند، ابونصر قلعه‌ای را در اردبیل بنا نهاده و عده‌ای از قشون خود را در آنجا به پاسداری گماشت.

با این که اطلاعات دقیقی وجود ندارد که ثابت کند یک شاهزاده‌نشین دیگر نیز برای مدت زمان طولانی با گستره‌ای مابین گیلان و مغان وجود داشته و نام حاکمان آن نیز اسپهبد بوده باشد؛ مینورسکی معتقد است نمی‌توان با اطمینان، اسپهبدان گیلان را ادامهٔ اسپهبدان مغان دانست.

 او تصریح کرده که در صورت یکی بودن این دو، احتمالاً ابتدا پایتخت اسپهبد در دشت مغان واقع در مناطق شمالی قلمرو و نزدیک رود ارس بوده و بعدها به سمت جنوب قلمرو منتقل شده‌است.

 در تاریخ الجایتو آمده است که «مغان متصل به گیلان بود و مملکت ولایت سپهبدان را سیاه گیلان می‌خواندند».

 نعمت‌اللهی معتقد است در یک دوره تاریخی، مغان بخشی از مملکت اسپهبد بوده و نام آن بر کل سرزمین اطلاق شده‌است.

در اواخر امپراتوری سلجوقی، شخصی به نام «نصرت‌الدین ابوالمظفر اسپهبد کیا لواشیر» حیات داشته که خاقانی، چندین شعر در ستایش آزادگی او سروده و در عزای درگذشت ناگهانی او، مرثیه‌سرایی کرده‌است. 

وی در این مرثیه، خداحافظی خود را به شندان و ارچوان گفته‌است که به ترتیب نام‌های قلعه‌ای باستانی در آستارا و روستایی در نزدیکی آستارا است.

 با این که ممکن است این اسپهبد، تنها یک شاخهٔ منفرد از دودمان اسپهبدان باشد، اما مسلّم است که آنان حتی در دوران سلطهٔ ایلخانان نیز جان سالم به در برده بودند.

ادامه دا رد... 

منبع ویکپدیا


چرا خواجه نصیر توسی در همه کا رهای خود موفق شد؟

من به این مرد بزرگ و این خواجه حقیقی ایران ارادت خاصی دارم. چون علاوه بر آن که او نام خود را بعنوان یک ایرانی در فهر ست بزرگترین دانشمندان جهان ثبت نمود، از سوی دیگر دو خدمت بزرگ برای ایران انجام داد که فراموش نشدنی هستند: 

1- شر تروریست های حسن صباحی را از سر  ایران و مردم ایران کوتاه نمود. 

2- از قدرت هلاکوی مغول  استفاده کرده و با خردمندی خاص به سلسله خلفای زور گو و ضد ایرانی عباسیان پایان بخشید. 

اما این که او چگونه در مقام وزارت این همه موفقیت کسب نمود دلیلی دارد و آن این. گزارش است:

خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند: ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد.

یکی از آنها گفت: نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود.

خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت: خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود. آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست.
حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست

شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.

امیر تهرانی

منبع: گزارش yotaab