گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

چنگیز یعنی چه؟ هیتلر یعنی چه؟

چنگیز یعنی چه؟

آیا تا بحال فکر کرده اید هیتلر در زبان آلمانی چه معنایی دارد؟ و یا چنگیز به زبان مغولی  یعنی چه؟ و یا معنای تیمور چیست؟

خوشبختانه اکنون می دانیم که هیتلر از هوتلر آمده که  آن نیز از هوتر(Huetter) به معنای نگاهبان و یا محافظ می باشد. 

ولی ما می دانیم  که پیش از سال 1945 نام فامیل هیتلر گویا هید لر بوده و نام فامیل مادرش شیکل گروبر (Schickelgruber)بود.

   او  سپس هیدلر را  به هیتلر  تغییر داد.

بر اساس مدارک مستند و مستدل ، مادر هیتلر یهودی بود و خود هیتلر نیمه یهودی!


چنگیز خان را نیز در زمان تولد تموچین یا تموجین نامیدند. این اسم مخفف تیمورجین است. چون تیمور در مغولی به معنی آهن است، در نتیجه تموچین می‌تواند به معنی آهنگر باشد. 

چنگیز خان لقبی است که در اواسط زندگی‌اش بر روی او گذاشتند. بنا به گفته رشید الدین فضل الله، چنگیز به معنی  "شاه شاهان" یا «قدرتمند» است. بنظر من واژه قدرتمند درست تر بنظر می آید.

این لقب را در منابع اسلامی به اشکال مختلفی نوشته‌اند که از جمله آن‌ها چینگگیز (رشیدالدین همدانی)، چنگز (جوینی) و جَنْکِز (ابن عبری) است. نیز ابن اثیر  از او با نام «النهرجی» یاد کرده‌است.

منبع: ویکپدیا

 هم چنین گفته شده  مرشد افسانه ایش که گویند بودایی بود او را چنگیز نام نهاد. نام این مرشد" بت تنگری" بود که تنگری به معنای خدای آسمان است.

از این نوع بتها و مرشد های بودایی همراه تیمور لنگ و محمود افغان هم بودند و آنان را قدم به قدم هدایت می کردند. 

آنان سلاطین ذهن و روح این اشحاص بودند. بطوریکه هم چنگیز، هم تیمور، و هم محمود و هم اشرف افغان ، عقل و ذهنشان در دستان این مرشدهای ناشناخته بود.

آنان برنامه ها ودستورهای  مربوط به کار خرابی جهان و زیر و زبر کردن کشورها را از مرشد خویش می گرفتند.

مرشد چنگیز دستور حمله به کشورهای مسلمان را صادر کرد، مرشد تیمور حمله به نیمی از جهان شرقی، و مرشد محمود افغان راه  حمله به ایران را به او آموخت .

متاسفانه مرشد هیتلر را نمی شناسیم. ولی با توجه به  این که جدیدا  FBI گزارشات مستندی را منتشر کرد که نشان می داد هیتلر سالها پس از پایان جنگ جهانی در آرژانتین زندگی می کرده که مرکز صهیونیستها ست ، پس مرشد او نه از جنس بودایی ، بلکه از جنس صهیونیستی بوده است.

  اطلاعات آمده در ویکپدیا حاکی است که در منطقه مغولها دو خاندان بزرگ مسیحی بودند. پدر چنگیز بهادر یسوکا یک برادر خونی مسیحی داشت. 

آیا کینه دیرینه مسیحیان از مسلمانان در این میانه نقشی داشته است. 

و آیا این می تواندیکی  از دلایل اصلی حمله چنگیز به کشورهای اسلامی به شمار آید؟

در مغولستان سه طایفه قدرتمند وجود داشتند؛نایمانها،کراییت ها و تاتارها...نایمانها و کراییت ها هردو مسیحی نسطوری بودند که این نوع مسیحیان دشمنان قسم خورده مسلمانان بودند.

البته قبایل دیگر مانند مرکیت ها و قبایل ترکی، و مغولی نیز بودند که چنگیز همه آن  خونخواران  ذاتی را برای نابود کردن بزرگترین تمدن آن زمان جهان یعنی امپراطوری ایران متحد کرد.

امیر تهرانی



گزارشی تازه از علل سقوط ساسانیان

موریس امپراتور بیزانس، در سال ۶۰۲ کشته شد و خلأ قدرتی در امپراطوری روم پدید آمد .در این غوغادبود که فوکاس نامی برای تصاحب تاج و تخت کوتا کرد. اخبار روم به ایران رسید و خسروپرویز شاه ایران به فکر افتاد از این موقعیت استفاده کرده و به مرزهای بیزانس حمله کند، یعنی جایی که امروز جمهوری ترکیه بر پاست.

برای این منظور، وی خونخواهی موریس را که در به تخت‌نشینی خودش نقش داشت، دستاویز قرار داد و در پی آن دو لشکر را با دو فرمانده به نام‌های شهربراز و شاهین به جنگ با بیزانس فرستاد.

شهربراز با لشکری به سمت شام و سپس مصر حرکت کرد و شاهین به سمت آناتولی و قسطنطنیه(استانبول امروزی) گسیل شد.

ساسانیان در آغاز توسط این دو سپهسالار، پیروزی‌های زیادی به دست آوردند.  بویژه شهربراز در حملات خود موفق بود و پس از فتح شام، موفق شد اسکندریه را نیز تصرف کند و شاهین هم با لشکری از انطاکیه عبور کرد و کاپادوکیه و آناتولی را تسخیر کرد، و سپس وی رهسپار فتح کنستانتینوپل (قسطنطنیه) شد

اما تقدیر آن گونه نبود که خسر و پرویز پنداشته بو د چون در همین زمان قیام‌هایی علیه فوکاس به وقوع پیوست، که در نتیجه آنها هراکلیوس به سلطنت رسید و در سال ۶۲۲ میلادی عازم جنگ با ساسانیان شد.

هراکلیوس در چند جنگ که در اطراف لازستان، تفلیس و ارمنستان با شهربراز داشت، به پیروزی رسید.

 شاهین در مواجهه با نیروهای مدافع قسطنطنیه که فرماندهی آنها به دست تئودور، برادر هراکلیوس بود، متحمل شکست شد و به شهر خلقیدون عقب‌نشینی کرد و بعد از این شکست درگذشت.

در سال ۶۲۷میلادی ،هراکلیوس با باقی‌گذاشتن بخشی از نیروهای خزری، به سمت دل ایران‌شهر حرکت کرد. 

شهربراز هم به جنوب رفت و در طی مسیرش هرجا که مردانی دارای توانایی جنگیدن یافت وارد سپاه خود کرد. 

ارتش امپراتوری روم پس از گشودن آمد از تعقیب شهربراز دست برداشت و بر آن بود در امتداد فرات به غرب برود و قدم به کیلیکیه بگذارد و از آنجا به آسیای صغیر برود.

شهربراز هم سپس تغییر مسیر داد و به تعقیب ارتش روم پرداخت، تا هر جا که شرایط مهیا بود ضربه‌ای به او بزند. رومیان در منطقه الیوویت به باقی‌مانده نیروهای شهربراز شبیخون زدند و سپاه وی مضمحل شد و خودش به تنهایی از صحنه گریخت.

نبرد نینوا

نبرد نینوا پایان حکومت ساسانی را رقم زد.

در اواسط سپتامبر ۶۲۷میلادی، هراکلیوس طی یک لشگرکشی زمستانی به دل ایران‌شهر حمله کرد. 

ادوارد لوتوک معتقد است دلیل اینکه هراکلیوس طی زمستان‌های ۶۲۴–۶۲۶ به حمله گسترده به تیسفون دست نزد و خود را مشغول نواحی دیگر کرد، این بود که ایرانیان این حملات را محدود قلمداد کنند و از فراخواندن نیروهای مرزی اجتناب کنند. 

سپاه او متشکل از ۲۵٬۰۰۰ تا ۵۰٬۰۰۰ نفر نیروی رومی و ۴۰٬۰۰۰ نفر نیروی خزری بود، که البته مدت زیادی همراه وی در نبرد نماندند و به دلیل سرمای زمستان و رقابتهایی که در قفقاز در جریان بود، سپاه او را ترک کردند.

هراکلیوس به سرعت پیشرفت کرد، اما توسط یک سپاه به فرماندهی راهزاد که ارمنی بود، با تهدید مواجه شد.

در دوازدهم دسامبر آن سال در نزدیکی نینوای قدیم بین دو طرف برخورد شدیدی روی داد. راهزاد فرمانده نیروهای ساسانی در این جنگ کشته شد و نیروهای او عقب‌نشینی کردند.تخمین زده می‌شود تلفات سپاه ایران در حدود ۶۰۰۰ نفر بوده‌است.

پایان جنگ

چون تعداد زیادی از نفرات سپاه ایران در نبرد نینوا جان باخته بودند ، خسروپرویز که در قصر دستگرد به سر می‌برد، با نزدیک شدن سپاه هراکلیوس از شهر خارج شد و به ارتفاعات سوزیانا (ایلام فعلی) پناه برد و سپس به تیسفون رفت. 

هراکلیوس دستگرد را مورد غارت قرار داد و علاوه بر دستیابی به خزانه موجود در قصر خسرو، ۳۰۰ نیروی بیزانسی را که در بند ایران بودند، آزاد کرد.

ولی پس از این شکست سنگین باقی‌مانده نیروهای ساسانی به هم ملحق شده و دویست فیل جنگی نیز به آن‌ها اضافه شد. 

این تجمع دوباره نیروها در کنار نهر آبرسانی نهروان که بین راه دستگرد و تیسفون قرار داشت و ایرانیان در هنگام عقب‌نشینی پل روی آن را تخریب کرده بودند، هراکلیوس را از تعقیب خسرو و تصرف تیسفون بازداشت.

کانال نهروان یک مسیر آبرسانی دارای عمق زیاد بود که عبور از آن نیازمند ساخت یک پل مهندسی شده و وقت گیر بود. وی نامه‌ای مبنی بر پیشنهاد صلح به خسرو فرستاد و به گنزک در آذربایجان بازگشت

متن نامه‌ای که از طرف هراکلیوس به پایتخت رسید چنین بود:

"من به دنبال صلح هستم. من دوست ندارم ایران را بسوزانم، اما بخاطر اعمال شما مجبور شدم. اجازه دهید اکنون سلاح‌هایمان را فروبگذاریم و صلح را در آغوش کشیم. اجازه دهید آتش را پیش از آنکه همه چیز را بسوزاند فروبنشانیم."


برکناری و قتل خسروپرویز

شکستهای پی‌درپی و تسخیر دستگرد و فرار خسروپرویز از آن، باعث از بین رفتن اعتبار او نزد درباریان و صاحب منصبان ساسانی شد. 

از طرفی وی سرداران سپاهش را عامل این شکست می‌دانست و تصمیم به مجازات آن‌ها داشت.

خسروپرویز همچنین تصمیم داشت تا یکی از فرزندان شیرین به نام مردانشاه را برای جانشینی خود برگزیند به همین دلیل پسر دیگر خود، شیرویه، را که حاصل ازدواج با ماریا دختر موریس بود، با هدف از میان برداشتن رقیب احتمالی مردانشاه زندانی کرده بود.

اما با سقوط دستگرد، نظامیان و صاحب منصبان حکومتی، شیرویه را از زندان قلعه فراموشی آزاد کردندو خسروپرویز را در روز ۲۴ فوریهٔ (پنجم اسفند) سال ۶۲۸میلادی دستگیر و زندانی کردند و پنج روز بعد او را به قتل رساندند.

(این کار توسط فرزند خسرو  یعنی شیرویه که از همسر مسیحی خسر و پرویز بود صورت گرفت و بدستور شیرویه هیجده برادر ناتنی اش را در مقابل چشم پدر یعنی خسرو پرویز سر بریدند و سپس او را کشتند و نابودی سلسه ساسانی را رقم زدند.)

در روز ۲۵ فوریه شیرویه وارد تیسفون شد و با نام قباد دوم تاجگذاری نمود و به عنوان اولین کار به درخواست صلح هراکلیوس پاسخ مثبت داد.(چون شیرویه مسیحی و طرفدار روم بود)

   

رومیها نیز گهواره مسیح و صلیب حقیقی را رو پس گرفتند.خسرو پرویز در حمله به فلسطین و زادگاه مسیح اشیاء منسوب به دوران کودکی مسیح را مصادره نموده و با خود به ایران آورد و همین کار خون مسیحیت را در رگهایش به جوش آورد ه بود.


هراکلیوس با مشاهده وضع موجود در امپراتوری ساسانیان و نیز اینکه قباد از مادری رومی متولد شده بود و شرایط سخت امپراتوری بیزانس که توانایی حمایت از جنگی طولانی را نداشت، شرایط سختی برای قباد تعیین نکرد و با پرداخت غرامت ایران به روم بابت جنگ، بازگشتن مرزهای روم و ایران به مرزهای سنتی ، آزادسازی تمامی اسیران و بازگرداندن صلیب راستین و دیگر اشیاء مقدس که در سال ۶۱۴میلادی از اورشلیم خارج شده بود، با صلح موافقت کرد.

چرا امپراطوری ساسانی فرو ریخت؟

افول امپراتوری ساسانی درست پس از فوت خسروپرویز آغاز شد. وضعیت نابسامان دربار و همچنین ضعف فوق‌العاده ارتش و همین‌طور نبود شخصیتی که بتواند در حد و اندازه‌های انوشیروان و شاپور عمل کند، اوضاع ایران را بسیار آشفته ساخته بود.

قباد دوم ابتدا مردانشاه و سپس تمامی فرزندان خسروپرویز را به قتل رساند و خود نیز مدتی بعد در ۶ سپتامبر ۶۲۸ به بیماری طاعون درگذشت. 

حقیقت آن که ضعف و ناتوانی ساسانیان به حدی رسیده بود که در ظرف ۴ سال، ۱۲ پادشاه به روی کار آمدند.

این جنگ هر دو امپراتوری ساسانیان و بیزانس را فرسوده کرد و در خصوص ساسانیان، منجر به یک بحران سیاسی داخلی شد. چرا که نبردهای خسروپرویز و جنگ‌های بی پایان او با بیزانس وی را از پرداختن به مسائل داخلی کشور بازمی‌داشت.

نکته های مهم که به آن توجه نشد!

-وقتی تخت عظمت ساسانی در اثر اشتباهات خسر و پرویز به لرزه در آمد ، در دو سال آخر عمر خسروپرویز  اعراب تحت حاکمیت ایران توجهی به قدرت مرکزی نداشتند و حتی اقدام به قتل هامرز سردار ایرانی در حیره کردند، اما خسروپرویز به این مسئله توجهی نکرد.

در پی شکست ساسانیان در اواخر این جنگ، خسروپرویز به قتل رسید و دوره‌ای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار ساسانیان را فراگرفت. نهایتاً، یزدگرد سوم بر تخت نشست.

-هرچند، اکثر شهرهای امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بودند و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانه‌های فرات و دجله و نیزکوه‌های زاگرس از سرزمین ایران در برابر مهاجمان دفاع می‌کرد، اما، امپراتوری ساسانی به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.

-ساسانیان به علت زوال اقتصادی، مالیات‌های سنگین برای تأمین مالی لشگرکشی‌های خسروپرویز و قدرت‌گیری شاهان محلی در برابر پادشاه بیشتر تضعیف شدند.

پیامد جنگ برای روم

هرچند جنگ با پیروزی روم شرقی به پایان رسید، اما امپراتوری روم وضعی بهتر از ساسانیان نداشت. 

برخی از ثروتمندترین مناطق این امپراتوری، یعنی شام و مصر، طی دو دهه تحت اشغال بودند. همچنین، مردمان این سرزمین‌ها دیگر امپراتوری روم را به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر زندگی نمی‌دیدند. به علاوه، امپراتوری ذخایر ثروتش را در خلال جنگ هزینه کرده بود و دیگر منبعی برای تأمین مالی قوا در برابر سپاه مسلمانان نداشت که بتازگی سر به طغیان بر داشته بود.

البته هراکلیوس تبدیل به قهرمانی بی‌بدیل گشت و به عنوان امپراتوری که به جایی رفته بود که پیش از آن کسی نرفته بود، ودر حد ژولیوس سزار بالا رفت.

همچنین با بازپس‌گیری صلیب راستین نزد کلیسا نیز وجهه‌ای در حد یک ناجی پیدا کرد. به‌طوری‌که امپراتوری وی را عصر طلایی بیزانس نام نهادند.

ولی رومیها بالکان را به اسلاوها واگذار کرده بودند. سرزمین‌های آناتولی و خرابیهای به جا مانده از جنگ‌های ویرانگر و هزینه بازسازی آن‌ها در کنار تخلیه شدن سرزمین‌های سوریه و مصر از آذوقه که توسط ایرانیها انتقال داده شده بودبه همراه استفاده از آخرین ذخایر طلا و نقره (کلیسا)، بیزانس را از لحاظ اقتصادی در شرایطی سخت‌تر از دوران پیش از جنگ قرار داد. به‌طوری‌که از پس هزینه‌های ارتش و جنگجویانی که به تازگی جذب شده بودند برنمی‌آمد. کلیف فاس این جنگ را «اولین مرحله در روند پایان یافتن اروپای دوران قدیم در آسیای صغیر» می‌داند.

جنگ ۲۵ ساله ایران و روم، زمینه‌ساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.

امیر تهرانی