گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

او کیست؟ دشمنان نامریی ایران(1)- ت

این نوشتارها قبلا در این بلاگ آورده شده است ، اما دیروز خبری را خواندم که در آن از ملاقات یک هنرپیشه ایرانی با برنار لوی اظهار گله و شکایت شده و برنار لوی را طراح تجزیه ایران معرفی کرده بود.

اگر چه سگ زرد برادر شغال است و لوی هم سر در آخور صهیونیسم دارد ، ولی گرگ اصلی شخصی ضد بشر بنام برنارد لوییس بود که سردمدار جنایات بسیاری بر علیه ایران و کشورهای اسلامی بود."

این هیولا کیست؟

زمانی دیک چنی وزیر دفاع سابق امریکا طی اظهاراتی عنوان کرد ه بود:

"در قرن جدید، سیاست‌گذاران، دیپلمات‌ها، محققین و رسانه‌های خبری پیوسته به دنبال بهره گرفتن از دانش برنارد لوئیس هستند."

و اما او کیست؟

مشخصات:

-نام برنارد لوییس

-مورخ وشرق شناس مشهور یهودی -استادبازنشسته دانشگاه پرینستون در زمینه مطالعات خاور نزدیک، 

-دریافت کننده جایزه ایروینگ کریستول از مؤسسه امریکن انترپرایز در سال 2007

تاریخ تولد: 31 می 1916

مذهب: یهودی

تحصیلات: دارای درجه دکترا از دانشگاه لندن (1939)

سوابق علمی و اجرائی:

-صاحب امضاء در کمیته صلح و امنیت در خاورمیانه


خدمات دولتی: عضو مهمان کمیته مشورتی هیأت سیاستگذاری دفاعی در نوزدهم و بیستم سپتامبر سال 2001

نظریات:

1-برخورد تمدن ها

2- تجزیه ایران

3-تجزیه خاورمیانه

یکی از مشهورترین نظریات لوئیس که به دکترین لوئیس شهرت یافته است، موضوع برخورد تمدن‌ها و تجزیه ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه است.

هدف اصلی لوییس این بوده است که با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، خاورمیانه جدیدی متشکل از کشورهایی بوجود آید که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقه‌ای آمریکا؟؟؟ را نخواهند داشت و  این کشورها به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود.

نظریات اجرا شده:حمله به عراق

بدلیل نفوذ نومحافظه کاران در دولت جرج بوش، دیدگاه های آخرالزمانی لوئیس به سیاست خارجی وحشتناک بوش در خاورمیانه کمک کرد تا جایی که وال‌استریت ژورنال تنها دلیل حمله به عراق را دکترین لوئیس نامید.

جورج بوش در یک سخنرانی گفته بود: همواره به من فشار می آوردند که به ایران حمله کنم ولی نمی دانم چه شد که من دستور حمله به عراق را صادر کردم.

برخی آثار:

رساله عربی سیاسی و دیپلماتیک (1947)

اعراب در تاریخ (1950)

پیدایش ترکیه مدرن

استانبول و تمدن های دولت عثمانی (1963)

حشاشین: فرقه ای رادیکال در اسلام (1967)

قرائت کمبریج از تاریخ اسلام (1970)

گذشته (1995)

آینده خاورمیانه (1997)

هویتهای چندگانه خاورمیانه (1998)

موزائیک خاورمیانه: بخش‌هایی از زندگی، نامه ها و تاریخ (2000)

 صدای طبل از راه دور: اشعار کلاسیک عربی، فارسی، ترکی و عبری (2001)

کشف اروپا توسط مسلمانان (2001)

اشتباه کجا بود؟: برخورد اسلام و مدرنیته در خاورمیانه (2002)

بحران اسلام: جنگ مقدس و ترور نامقدس (2003)

از بابِل تا مترجمین: تحلیل خاورمیانه (2004)

اسلام: مذهب و مردم (2008)

ایمان و قدرت: مذهب و سیاست در خاورمیانه (2010)

​​​​​نکته بسیار مهم:دستگاه دم زندانهای سابق شوروی سابق

یک نگاه دقیق به این گزارش کوتاه و- لی هشدار دهنده که از روزنامه مشرق  بتاریخ ‌فروردین 1394 برداشته شده نشان می دهد که اشخاصی مانند برنارد لوییس برای خاورمیانه مانند آن " دستگاه دم" هستند که به روایت سولژ نیتسین در کتاب مجمع الجزایر گولاگ در راهرو زندانهای امنیتی اتحاد شوروی سابق نصب می کردند تا با ایجاد صدایی پیوسته وغرش مانند، مغز زندانیان را از فکر دقیق و محتاطانه باز دا رد.

یعنی ؛اگر انسان فکر کردن دقیق را فراموش کند آینده خود را از سر بی احتیاطی طراحی می کند.

اقتباس:امیر تهرانی

ادامه دارد...

او کیست؟ دشمنان نامریی ایران(1)- ت

دشمنان نامریی (1)

او کیست؟

"این نوشتارها قبلا در این بلاگ آورده شده است ، اما دیروز خبری را خواندم که در آن از ملاقات یک هنرپیشه ایرانی با برنار لوی اظهار گله و شکایت شده و برنار لوی را طراح تجزیه ایران معرفی کرده بود.

اگر چه سگ زرد برادر شغال است و لوی همدسر در آخور صهیونیسم دارد ، ولی گرگ اصلی شخصی ضد بشر بنام برنارد لوییس بود که یردمدار جنایات بسیاری بر علیه ایران و کشورهای اسلامی بود."

زمانی دیک چنی وزیر دفاع سابق امریکا طی اظهاراتی عنوان کرد ه بود:

"در قرن جدید، سیاست‌گذاران، دیپلمات‌ها، محققین و رسانه‌های خبری پیوسته به دنبال بهره گرفتن از دانش برنارد لوئیس هستند."

و اما او کیست؟

مشخصات:

مورخ وشرق شناس مشهور یهودی استادبازنشسته دانشگاه پرینستون در زمینه مطالعات خاور نزدیک، دریافت کننده جایزه ایروینگ کریستول از مؤسسه امریکن انترپرایز در سال 2007

تاریخ تولد: 31 می 1916

مذهب: یهودی

تحصیلات: دارای درجه دکترا از دانشگاه لندن (1939)

سوابق علمی و اجرائی:

صاحب امضاء در کمیته صلح و امنیت در خاورمیانه

خدمات دولتی: عضو مهمان کمیته مشورتی هیأت سیاستگذاری دفاعی در نوزدهم و بیستم سپتامبر سال 2001

نظریات:

1-برخورد تمدن ها

2- تجزیه ایران

3-تجزیه خاورمیانه

یکی از مشهورترین نظریات لوئیس که به دکترین لوئیس شهرت یافته است، موضوع برخورد تمدن‌ها و تجزیه ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه است.

هدف اصلی لوییس این بوده است که با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، خاورمیانه جدیدی متشکل از کشورهایی بوجود آید که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقه‌ای آمریکا؟؟؟ را نخواهند داشت و  این کشورها به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود.

نظریات اجرا شده:حمله به عراق

بدلیل نفوذ نومحافظه کاران در دولت جرج بوش، دیدگاه های آخرالزمانی لوئیس به سیاست خارجی وحشتناک بوش در خاورمیانه کمک کرد تا جایی که وال‌استریت ژورنال تنها دلیل حمله به عراق را دکترین لوئیس نامید.

جورج بوش در یک سخنرانی گفته بود: همواره به من فشار می آوردند که به ایران حمله کنم ولی نمی دانم چه شد که من دستور حمله به عراق را صادر کردم.

برخی آثار:

رساله عربی سیاسی و دیپلماتیک (1947)

اعراب در تاریخ (1950)

پیدایش ترکیه مدرن

استانبول و تمدن های دولت عثمانی (1963)

حشاشین: فرقه ای رادیکال در اسلام (1967)

قرائت کمبریج از تاریخ اسلام (1970)

گذشته (1995)

آینده خاورمیانه (1997)

هویتهای چندگانه خاورمیانه (1998)

موزائیک خاورمیانه: بخش‌هایی از زندگی، نامه ها و تاریخ (2000)

 صدای طبل از راه دور: اشعار کلاسیک عربی، فارسی، ترکی و عبری (2001)

کشف اروپا توسط مسلمانان (2001)

اشتباه کجا بود؟: برخورد اسلام و مدرنیته در خاورمیانه (2002)

بحران اسلام: جنگ مقدس و ترور نامقدس (2003)

از بابِل تا مترجمین: تحلیل خاورمیانه (2004)

اسلام: مذهب و مردم (2008)

ایمان و قدرت: مذهب و سیاست در خاورمیانه (2010)

​​​​​نکته بسیار مهم:دستگاه دم زندانهای سابق شوروی سابق

یک نگاه دقیق به این گزارش کوتاه و لی هشدار دهنده که از روزنامه مشرق فروردین 1394 برداشته شده نشان می دهد که اشخاصی مانند برنارد لوییس برای خاورمیانه مانند آن " دستگاه دم" هستند که به روایت سولژ نیتسین در کتاب مجمع الجزایر گولاگ در راهرو زندانهای امنیتی اتحاد شوروی سابق نصب می کردند تا با ایجاد صدایی پیوسته وغرش مانند مغز زندانیان را از فکر دقیق و محتاطانه باز دا رد.

یعنی آنگاه که فکر کردن دقیق را انسان فراموش کند آینده خود را از سر بی احتیاطی طراحی می کند.

اقتباس:امیر تهرانی

ادامه دارد...

زایران اسپانیایی در نطنز

جایگاه سیر وسلوک معنوی در جهان


وقتی برای نخستین بار به نطنز رفتم مقابل درب آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنزی  دو اتوبوس دیدم  که مسافران خارجی در حال پیاده شدن از آن دو بودند. آنان بزبان اسپانیایی صحبت می کردند،و  با شوق خاصی بدرون آرامگاه رفتند.

 وقتی بداخل آرامگاه رفتم دیدم که آنان در حالیکه دستهای همدیگر را گرفته بدوره مزار عارف عبدالصمد نطنزی حلقه زده و دعا می خوانند. 

 چنان با خلو ص به زمزمه پرداخته بودند که من تحت تاثیر قرار گرفتم .

پس از پایان مراسم با یکی از آنان وارد گفتگو شدم، گفت که سه سال است که هر سال به این مکان می آیند و آنرا لبریز از روح عرفانی یافته اند. 

او می گفت که  بسیاری  از این نوع مکانها  در دیگر نقاط جهان دیدن کرده اند ولی هیچ کجا قدرت روحی صاحب این آرامگاه را نداشته است.

شیخ عبدالصمد نطنزی عارف قرن هفتم  است که آرامگاه او بعد از فوتش توسط زین الدین ماستری از وزرا ءدوره ایلخانی که مرید شیخ بوده ساخته شدهاست .

اکنون که این مطلب را می نویسم بیاد گفتاری از پا ییلو کوییلهو نویسنده مشهور می افتم که در کتابی نوشته بودکه او وخانواده اش خیلی از اوقات و بهنگام شروع سال جدید به ٱرامگاه قدیسه مشهور فرانسوی برنادت سوبیرو می روند و آغاز سال جدید را در کنار آرامگاه اوشروع  می کنند، زیرا در آنجا انژی ناب عرفانی موج می زند.

همه اینها رساننده این معنا هستند که انسانها به تجربه های روحی و معنوی نیاز دارند و خوشبختانه سرزمین ما  مملو از چنین مکانهایی است. افسوس که تبلیغات سوء که از ورای مرزها بسوی سرزمین ما پرتاب می شود  و رفتارها ی نادرست داخلی که هم چون طعمه آلوده به طاعون است نسل جوان ما را به این مراکز قدرت بخشی روحی بی اعتقاد ساخته است.

امیر تهرانی

سرنوشت گنجهای نادرشاه

چه بر سر گنجینه نادر شاه آمد؟

دریای نور و کوه نور

گنجینه، خزانه و جواهرات نادری، غنایم لشکرکشی به هندوستان، در شب مرگ او مانند مملکت تحت فرمانش پراکنده و چندپاره شد.

در آن شب جواهرات مشهور دریای نور و کوه نور به همراه چند گوهر مشهور دیگر و بقیه نفایس اردو توسط امرا به غارت رفتند و بخشی دیگر از خزانه هم که در مشهد و کلات موجود بود توسط عادل شاه تصرف شد و بعد به دست شاهرخ افشار افتاد.

احمد خان ابدالی یکی از سرداران نادر بخشی از جواهرات از جمله کوه نور را در شب قتل نادر به‌دست آورد و به قندهار شتافت.بعدها کوه نور توسط انگلیسی ها خریداری شد و هم‌اکنون جزئی از جواهرات سلطنتی بریتانیاست.

اما دریای نور سرنوشت دیگری داشت و در سال های بعد گویی نگین و نشان سلطنت بر ایران بود.

 در بی‌نظمی‌های شب قتل نادر امرای خراسان به بخشی دیگر از جواهرات از جمله دریای نور دست یافتند و به نوشته روضة الصفا کمی بعد آنها را به محمدحسن خان قاجار که پس از نادر مدعی سلطنت بود تقدیم کردند.

محمدحسن خان مدتی بعد در سال 1172ه.ق در پی شکست از کریمخان زند در اشرف مازندران کشته شد و سرش را به همراه جواهرات به نزد کریمخان زند در تهران بردند.

هارفورد جونز انگلیسی آمده بود جواهرات را با خود ببرد:.

لطفعلی خان در تمام سال‌های جنگ و آوارگی جواهرات را روی بازوبندها و انگشتری هایی که سرهارفورد جونز دیده و شرح داده است به همراه داشت.مؤلف فارسنامه ناصری چنین نوشته است:

« و زمانی که نواب لطفعلی خان در بم اسیر محمد علی خان سیستانی شد سه قطعه الماس مشهور از بازوی او درآورد و به حضور خاقان گیتی ستان روانه داشت، نام نخستین آنها، «دریای نور» است و به وزن هشت مثقال و نیم صیرفی است و دیگری به نام «تاج ماه» است که به وزن شش مثقال سنجیده‌اند و سیمین آنها مشهور به «اکبرشاهی» است که چهار مثقال است.

  این سه قطعه الماس بعد از نادر شاه به دست میر علم خان عرب افتاد و  توسط امرای خراسان به رسم هدیه خدمت نواب محمد حسن خان قاجار نایب السلطنه فرستادند، پس از او به نواب کریم خان وکیل رسید، سپس به دست سلاطین و امرای زندیه افتاد تا این زمان که به حکم وراثت خدمت حضرت شهریار قاجار آوردند.»

جواهرات و شکنجه های محمد خانی

آقا محمدخان قاجار در سال بعد هم در سفر خراسان پس از شکنجه شاهرخ پیرمرد کور به بخش دیگری از نفایس نادری دست یافت و آنها را هم به خزانه خود افزود.

صندوقچه جواهرات مجددا به غارت رفت

به نوشته مؤلف فارسنامه با قتل آقامحمدخان قاجار در قلعه شوشی، قاتلان او «صندوقچه جواهر و بازوبندهای مرصع و شمشیر جواهرنشان و دریای نور و تاج ماه را برداشته، به جانب صادق خان شقاقی شتافتند، تمامت آنها را به او سپردند.»

صادق خان به سودای سلطنت مدتی با فتحعلیشاه مشغول جنگ بود اما سرانجام مجبور به تسلیم و مصالحه شد و به نوشته روضة الصفا «بازوبندهای مشهور خاقان شهید و کلاه کیانی مکلل و مرصع و سایر جواهرات ثمین و اوانی زرین و سیمین» را به حضور فتحعلیشاه فرستاد.

دوران فتحعلیشاه

در دوره فتحعلیشاه سیاحان و مأموران فرنگی مختلفی چون ملکم، جونز، موریه و....از این جواهرات نوشته‌اند و آنها را در خزانه یا بر بازوی شاه در مراسم رسمی دیده‌اند. ژوبر فرانسوی نوشته است: «بازوبند بزرگ و مدور و مزین به احجار کریمه، قسمت بالای بازوان شاه را آراسته بود. الماس معروف کوه نور، در وسط یک بازوبند قرار داشت و الماس دیگر معروف به دریای نور به بازوی دیگر.»

به نوشته جهانگیرمیرزا در تاریخ نو با مرگ فتحعلیشاه در اصفهان در سال1250 ه.ق و پیش از آمدن محمدشاه از تبریز، علیخان ظل السلطان تنها برادر تنی عباس میرزا در تهران برای چهل روز بر تخت سلطنت قاجاریه جلوس کرد و جواهرات و خزانه را از اصفهان به نزد او آوردند اما با ورود محمدشاه و با تدابیر قائم مقام بدون خونریزی مجبور به تسلیم شد.

ناصر الدین شاه

پس از محمدشاه نیز جواهرات در خزانه قاجار باقی بودند و ناصرالدین شاه برای الماس دریای نور متولی رسمی منصوب کرده بود و آن را بر سینه خود نصب می کرد.دکتر فوریه و پولاک هم از الماس دریای نور در دوره ناصرالدین شاه یاد کرده‌اند.

قهرمان میرزا عین السلطنه بارها در دیدار با شاهان قاجار از نصب این الماس بر لباس یا کلاه آنها یاد کرده و درباره جواهرات سلطنتی نوشته است:

«جواهرهای ایران را هیچ جا ندارند، آن قدر الماس های کهنه هندوستان و یاقوت های رمّانی و زمرد و مرواریدهای غلتان در خزانه و صندوقخانه هست که حد و حصر ندارد...کوه نور و دریای نور دو الماس ممتاز گرانبها بودند که نادر شاه افشار از هندوستان آورد. دریای نور مربع و به قدر یک مهر نماز متوسط است، بی‌تراش پشت گلی رنگ، صاف و براق به اندازه‌ای که بهتر از آن متصور نیست، به وزن یکصد و هشتاد قیراط. کوه نور مدور و الان در مملکت انگلیس نزد ملکه انگلیس است. پس از آنکه در فوت نادر افغان‌ها به خراسان ریختند این الماس به دست آنها افتاد و از آنها به انگلیس‌ها. در لندن تراش دادند. از قضا خوب از زیر تراش بیرون نیامد. الان به وزن یکصد و چهل قیراط است. قیمه پست‌تر از دریای نور است. در حقیقت هیچ کدام قیمت ندارند، خصوصاً دریای نور.»اواخر دوره قاجار شایع شده بود که محمدعلی شاه این الماس را با خود به سفارت روس برده بود یا در زمان خروج احمدشاه نیز جراید نوشته بودند که او الماس را به‌عنوان گرویی برای املاک خود به همراه برده است که این امور حقیقت نداشته و این جواهرات بعد از پشت سرگذاشتن سرنوشتی پرماجرا هم‌اکنون در موزه جواهرات ملی نگهداری می‌شوند.