گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

حکایت آن پیر مرد گرفتار

پروین اختر آسمان ادب پارسی در یکی از،زیباترین سروده های خود داستا ن پیر مردی مفلوک را سروده که پسر و دختری بیمار در خانه داشت و روزگارش نا هموار وسخت و فقر بدرب خانه و زندگی او می کوید سخت.
نه غذای برای پسر! نه دوا ئی برای دختر داشت. اشکشان روان و آه و فعانشان به آسمان !
یکی عسل می خواست دیگری شوربا!
یکی گله میکرد که لحافش پاره است و دیگری می نالید که لباسش کهنه و پوده است.
پیر مرد از سر ناچاری بر سر بازار به گدایی می پرداخت تا نانی بدست آورد.
هر مال داری که می گذشت او از آنان در خواست پیراهن می کرد وآنان از کرم و بخشش بدور بودند . پیر مرد شبها بیمار داری می کرد و روز گدایی!


پیرمردی، مفلس و برگشته بخت

روزگاری داشت ناهموار و سخت


هم پسر، هم دخترش بیمار بود

هم بلای فقر و هم تیمار بود


این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

این، غذایش آه بودی، آن سرشک


این، عسل میخواست، آن یک شوربا

این، لحافش پاره بود، آن یک قبا


روزها میرفت بر بازار و کوی

نان طلب میکرد و میبرد آبروی


دست بر هر خودپرستی میگشود

تا پشیزی بر پشیزی میفزود


هر امیری را، روان میشد ز پی

تا مگر پیراهنی، بخشد به وی


شب، بسوی خانه میامد زبون

قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون


روز، سائل بود و شب بیمار دار

روز از مردم، شب از خود شرمسار



گویا در ان ایام قحطی اهل کرم و بخشش شده بود و هیچ صاحب مال و ومکنتی به فریاد پیر مرد نمی رسید:


صبحگاهی رفت و از اهل کرم

کس ندادش نه پشیز و نه درم


از دری میرفت حیران بر دری

رهنورد، اما نه پائی، نه سری


ناشمرده، برزن و کوئی نماند

دیگرش پای تکاپوئی نماند


درهمی در دست و در دامن نداشت

ساز و برگ خانه برگشتن نداشت


ولی روزی به آسیایی رسید و آسیابان او را مقداری گندم بخشید و همین پیر مرد را دلگرم کرد و با خدا وارد گفتمان بیشتر شد:

رفت سوی آسیا هنگام شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام


زد گره در دامن آن گندم، فقیر

شد روان و گفت کای حی قدیر


گر تو پیش آری بفضل خویش دست

برگشائی هر گره کایام بست



چون کنم، یارب، در این فصل شتا

من علیل و کودکانم ناشتا

سپس گندمها را در دامن ریخته گرهی بر آن زده و با خود و خدا نجوا می کرد که ای ای کاش یکنفر جوانمرد به من می رسید یعنی تو او را سر راه من قرار می دادی و ا و همه گندمها را ازمن می خرید و من با پول او عسل می خریدم. و به این ترتیب هم عسل را با شوربا و هم با آب مخلوط می کردم که هرد و فرزندم را کفایت کند. یعنی خداوندا گره اول را گشادی پس گره دوم را نیز خودت بگشا!ولی گویا اتفاق دیگری افتاد:


میخرید این گندم ار یک جای کس

هم عسل زان میخریدم، هم عدس


آن عدس، در شوربا میریختم

وان عسل، با آب می‌آمیختم


درد اگر باشد یکی، دارو یکی است

جان فدای آنکه درد او یکی است


بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل

این گره را نیز بگشا، ای جلیل


این دعا میکرد و می‌پیمود راه

ناگه افتادش به پیش پا، نگاه

ناگهان پیر مرد متوجه شد که نه تنها کسی پیدا نشد تا گندمها را بخرد و او با پولش عسل بخرد بلگه گره لباس و قبای او باز شده و گندمها هم ریخته بود. اینجا بود که علنا به خدا اعتراض کرد که: پس از سالها خدایی گره را از گره نمی شناسی؟

بانگ بر زد، کای خدای دادگر

چون تو دانائی، نمیداند مگر


سالها نرد خدائی باختی

این گره را زان گره نشناختی


این چه کار است، ای خدای شهر و ده

فرقها بود این گره را زان گره


چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای

کاین گره را برگشاید، بنده‌ای


تا که بر دست تو دادم کار را

ناشتا بگذاشتی بیمار را


هر چه در غربال دیدی، بیختی

هم عسل، هم شوربا را ریختی


من ترا کی گفتم، ای یار عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز


ابلهی کردم که گفتم، ای خدای

گر توانی این گره را برگشای


من ترا کی گفتم، ای یار عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز


ابلهی کردم که گفتم، ای خدای

گر توانی این گره را برگشای


آن گره را چون نیارستی گشود

این گره بگشودنت، دیگر چه بود


من خداوندی ندیدم زین نمط

یک گره بگشودی و آنهم غلط

ولی خدا کار خودش را کرده و می کند یعنی قبلا کار سازی کرده بود و لی اصولا ذات خداییش اقتصا می کند که کاری را که کرده با ساز و دهل اعلام نمی کند با دعوای پیر مرد کاری نداشت"
پیر مرد را متحیر ساخت:

الغرض، برگشت مسکین دردناک

تا مگر برچیند آن گندم ز خاک


چون برای جستجو خم کرد سر

دید افتاده یکی همیان زر


سجده کرد و گفت کای رب ودود

من چه دانستم ترا حکمت چه بود


هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

هر که را فقری دهی، آن دولتی است


تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد