جمشید شاه باستانی ایر ان و سرنوشت عجیب ا و *
جمشید یکی از سلاطین باستانی ایران است و سراسر زندگی وی آمیخته با افسانه میباشد چنانکه در بخش تا آخر بخش یسنای نهم اینطور آمده است. زردشت از هوم پرسید که ترا در میان مردمان، نخستین بار در این جهان مادی بیفشرد و چه پاداشی نصیب آن کس گردید. هوم در پاسخ گفت: نخستین بشری که مرا در این جهان مادی بیفشرد ویونگهان است در پاداش پسری مثل جمشید که دارنده رمه خوب و در میان مردمان دارای بلندترین مرتبه است و مانند خورشید درخشان است باو داده شد. جمشید در اوستا با دو صفت هووتوو (Hovatva) و سریره (Saryara) آمده است که اولی در تفسیر پهلوی و به هورمک یعنی دارنده گله و رمه خوب و دومی به معنی زیبا و خوشگل ترجمه شده. در گاتها یکبار از جمشید ذکری بمیان آمده و یم (Yama) خوانده شده است بعدها در بقیه قسمتهای اوستا جزء دوم یعنی خشئت به آن افزوده شده است. فردوسی با آنکه درباره این سلطان چون بسیاری از سلاطین و بزرگان بحثها بمیان آورده ولی درباره آغاز زندگی جمشید کاملاً ساکت است. در مورد اسلاف وی و بخصوص پدرش نکاتی در اوستا و آثار ابوریحان بیرونی و حمزه اصفهانی و همچنین در ادبیات سانسکریت دیده میشود که اگر بظاهر تا حدی مغایر هستند ولی در اصالت جمشد متفقالقولند. |
بنا بر مطالب شاهنامه فردوسی جمشید اولین کسی است که اسلحه آهنین ساخت و مبتکر استفاده از سلاح در نبرد میباشد چنانکه در جلد اول شاهنامه تحت عنوان پادشاهی جمشید هفتصد سال بود گوید:
ولی توجه وی فقط به امور جنگی نبوده بلکه به وضع اقتصادی و اجتناعی مردم توجه خاصی داشت. به امر وی بافتن پارچههای ابریشمی پیشرفت کرده دستور داد تا مردم جامههای ابریشمی بپوشند چنانکه فردوسی گوید:
از آنجا که مشاهده میکرد عدهای از مردم به پاکیزگی بیعلاقهاند لذا حمامهای عمومی به تأکید وی ساخته شد. ایجاد کاخهای بلند و همچنین خانههای بزرگ متعدد از جمله کارهائی است که به جمشید نسبت میدهند. برپا کردن جشن نوروز یکی دیگر از ابتکارات جمشید است فردوسی در این باره گویدک -
در همین جشنهای بزرگ بود که به توصیه جمشید در تالارهای بزرگ عود سوزانده میشد و مشک و کافور بکار میرفت. فردوسی گوید:
توجه این پادشاه به ملت و مردم و سلامت ایشان ویرا بر آن داشت تا عدهای طبیب در دوران حیات وی تربیت شده مردم را مداوا نماید. جمشید و می در روایات ملی آمده که جمشید کاشف می بوده است فردوسی جمشید را نخستین کسی نام میبرد که بادهگساری میکرده:
و نیز:
|
منوچهری در قصیدهای شراب را دختر جمشید نامیده و محل آن را خانه گرگان دانسته، مطلع قصیده اینست:
خیام در نوروزنامه کشف می را بیکی ار منسوبان جمشید بنام شاه شمیران نسبت داده است. کشف می بکسان دیگری نیز نسبت داده شده است. چنانکه در راحتهالصدور کشف می به کیقباد اسناد داده شده است. جمشید و جامجم در ادبیات فارسی جام جم و جام جهاننما هر دو یکی بوده و بمعنی جام کاشف اسرار میباشد.پیدایش جام را همه بزمان جمشید نسبت میدهند و آن را جام جم یعنی جمشید گفتهاند در بسیاری از اشعار فارسی مقصود از جام جم همان جام باده میباشد چنانچه حافظ گوید:
و یا:
***
در ادبیات فارسی بیشتر اوقات مقصود از جام جم همان جام جهاننماست و علت اینکه جام جهاننما را جام جم خواندهاند بعقیده دکتر معین بنا بر قانون تداعی معانی است چون ساختن جام به جمشید نسبت داده شده پس جام جهاننما را هم بنام جام جم میخوانند. بنابر روایات کتابهای دینی زرتشتی جمشید اولین کسی یوده که نگهبان جهان و نگهداری دین زرتشت به او سپرده شده، چنانکه در فردگرد دوم وندیداد اینطور آمده است. اهورامزدا با جمشید سخن گفته بود زرتشت از اهورامزدا پرسید ای خود پاک و مقدسی ای آفریدگار جهان در میان نوع بشر بعد از من گو با که نخستین بار مکالمه نمودی و دین اهورایی زرتشت را بکه سپردی آنگاه اهورامزدا گفت ای زرتشت پاک من در میان نوع بشر بغیر از تو نخستین بار با جم زیبا و دارنده رمه خوب مکالمه نموده و دین اهورایی زرتشت را بدو سپرده و گفتم ای جم زیبا من آئین خویش بتو برگذار میکنم. گرچه او این وظیفه سنگین را بعهده نمیگیرد ولی گیتی را سه بار افزایش و گشایش بخشیده و پاسبان جهان میشود. باغ بهشتی که جمشید ساخت احداث باغ ور (Vara) بنا بدستور اهورامزدا بدست جمشید بوده است به این معنی که اهورامزدا پیشبینی طوفانی را باسم مهر کوشا نموده و بجمشید دستور میدهد تا باغی بسازد که از هر چهار طرف به بلندی یک میدان اسب باشد و همچنین طویلهای که از هر طرف ببلندی هزار گام که در موقع بروز طوفان عدهای از مردم و چارپایان در آنجا سکنی دارند از این بلا در امان باشند. جمشید باغ مزبور را که بهمان طور که خواسته اهورامزدا بود حاضر نموده زیباترین زنان و مردان و اصیلترین چارپایان و خوشبوترین گیاهان و لذیذترین غذاها را به آن محل منتقل مینماید. طوفان مدت سه سال ادامه پیدا میکند همه جای ویران شده و مخلوقات نیز نابود میگردند آنوقت ساکنین باغ بیرون آمده و زمین را از نوع آباد میکنند. جمشید و نافرمانیهایش جمشید در اواخر زندگی بواسطه غرور و خودستائیهای فراوان و همچنین آموختن استعمال گوشت حیوانات به مردم جهت تغذیه مورد خشم و غضب الهی قرار گرفت. در این مورد فردوسی میگوید که در اواخر سلطنت بنای بدرفتاری گذارده و حتی از فرمان یزدان سرپیچید و خود را خالق نامید و در این راه چندان غلو کرد که گفت من بدعتگذار نیکیها هستم ولی مورد خشم الهی قرار گرفت و مردم نیز از وی روگردان شدند. زرتشت: جمشید مجرم بود در یسنای ۳۲ قطعه ۸ زرتشت او را از مجرمین نامیده میگوید «از همین گناهکاران است جم که از برای خوشنود ساختن مردمان گوشت خوردن به آنان آموخت در آینده تو ای مزدا باید میان من و او قضاوت کنی». نابودی جمشید جمشید پس از شکست از ضحاک مدت صد سال متواری بود تا آنکه بدست برادر خود با اره بدونیم شد چنانچه فردوسی گوید:
|