هفت دشمن قسم خورده ایران(بخش یکم)
اسکندر نخستین متجاوز به خاک ایران
اسکندر پسر فیلیپمقدونی حکمران مقدونیه بود. از همان دوران نوجوانی حس جاه طلبی و بی رحمی در او جان گرفته بود.در ضمن شاگرد ارسطو نیز بود و ارسطو هر صبح و شام و مدام فکر جهانگیری و پخش فر هنگ یونانی را در ذهن اسکندر می دمید. (علیرغم اشغال ایران توسط اسکندر فرهنگ و فلسفه یونان به مدت هفتصد سال در ایر ان پا نگرفت. چون کتاب مذهبی ایر انیان یعنی اوستا آموزش فرهنگ و دانشها خارج از محدوده ا و ستار ا ممنوع ساخته بود. بنابراین نه فلسفه و نه منطق و نه ریاضیات و نه کیهانشناسی و نه حتی طب یونانی در ایران رواج پیدا نکرد.
ولی آرزوی ارسطو ۷۰۰ سال به بعد با اشغال ایران توسط سپاهیان زور گوی عرب صورت گرفت . آنان بر ای غارت ثروت ایران آمده بودند و و قتی ایر انیان از آنان پرسیدند که آیا فرزندانشان می توانند به مدرسه رفته و در س بخوانند با آنکه خود عربها اغلب بی سواد بودند ولی از پرسش ایر انیان یکه خوردند.
در پاسخ به ایرانیان آنان گفتند که طبق دستورات قرآن و پیامبر اسلام آموزش و در س خواندن بر ای همه لازم است . در پی این اجازه ایر انیان که فرزندانشان طبق فرمان سلطنتی ساسانی از تحصیل محروم شده بودند و طبق اوستا نیز دانش آموزی خارج از چهار چوب ان کتاب غدغن بود به آموزش فرزندان خود همت گماشتند..
بدین ترتیب بود که در سرزمین ایران و از قرن اول هجری به بعد ستارگا ن در خشانی همچون فارابی، ابوریحان بیرونی، خوارزمی بنیانگزار علم جبر، محمد زکریا رازی، ابن سینا ، خیام ، خواجه نصیر الدبن طوسی و حتی شاعران نامدارای همچون فردوسی ، خاقانی ، ناصر خسرو، نظامی ، سعدی ، حافظ و مولانا جلال الدین محمد ظهور کردند.)
اسکندر بیست ساله بود که پدرش به قتل رسید . برخی منابع این کار را را به اشارت حکومت هخامنشی می دانند.
پس از کشنه شدن فیلیپ اسکندر بجای او بر تخت نشست و خود را پادشاه مقدونیه و یونان نامید
از بخت بد حکومت هخامنشیها در آن زمان ضعیفترین دوران خود را میگذراند و داریوش سوم با کمک یک یونانی بنام باگوس که خواجه یونانی حرمسرا ی شاه بود به سلطنت رسیده بود.باگوس در حقیقت این کار را بر اساس نقشه ای کشیده بود و می خواست خود همه کاره دربار هخامنشی باشد.
داریوش سوم یا " دارا"
داریوش سوم معروف به "دارا " بااین تصور که با مرگ فیلیپ دیگر خطری حکومت او را تهدید نمی کند سر در لاک خود فرو برد و به تحولاتی که در مقدونیه و یونان می گذشت بی تفاوت ما ند
البته اسکندر نیز مشکلات خود را داشت و یونانی هااز پذیرش پادشاهی او سرباز زدند و اسکندر درگیر یک جنگ داخلی شد که با خشونت تمام آن را سرکوب کرد و مثلا ً در «تب» هیچ مردی را زنده نگذاشت.
بر اساس گزارشات و روایات تاریخی در بهار سال ۳۳۴ قبل از میلاد، اسکندر در حالی که «ایلیاد» هومر را میخواند سوار بر کشتی شد و به سمت شرق حرکت کرد، حرکتی که برای او در ظرف مدتی نه چندان طولانی مرگی دردناک و زجر اور به همراه داشت و اسکندر هیچ وقت از شرق برنگشت.
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف