گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

پارس ها از کجا آمدند؟

پارس ها 

پارس‌ها (یا ایرانیان آریایی) شاخه‌ای از اقوام هندواروپایی بودند که در حدود هزاره دوم پیش از میلاد از استپ‌های اوراسیا (احتمالاً  جنوب دریای خزر امروزی) به سمت فلات ایران مهاجرت کردند.

۱. منشأ اولیه پارس‌ها

پارس‌ها به همراه مادها  بخشی از شاخه هند و ایرانی از خانواده زبان‌های هندواروپایی بودند.

زبان اولیه آن‌ها جد زبان‌های ایرانی امروزی مانند فارسی، کردی ، بختیاری ، لری و...بود.

۲. مهاجرت به فلات ایران

در کتابهای تاریخی آمده است که در حدود ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد، اقوام ایرانی‌تبار به سوی  ایران و شرق  حرکت کردند.

پارس‌ها ابتدا در نواحی شرقی ایران (خراسان) ساکن بودند، سپس به سمت جنوب‌غربی کوچ کردند.

۳. استقرار در پارس (فارس امروزی)

در حدود قرن نهم پیش از میلاد، پارس‌ها به منطقه‌ای که بعدها به نام "پارس" (فارس امروزی) شناخته شد، رسیدند.

در این منطقه ابتدا تابع ایلامیان بودند، اما به‌تدریج استقلال یافتند.

۴. ظهور هخامنشیان و گسترش امپراتوری

در قرن ششم پیش از میلاد، کوروش بزرگ سلسله هخامنشی را تأسیس کرد و امپراتوری پارسی را گسترش داد.

هخامنشیان فرهنگ، زبان و دین ایرانی را توسعه دادند و تأثیر عمیقی بر تاریخ جهان گذاشتند.

جمع‌بندی

پارس‌ها از اقوام ایرانی‌تبار بودند که از    جنوب دریای خزر به سمت فلات ایران مهاجرت کردند. آن‌ها ابتدا در شرق ایران مستقر شدند و سپس به منطقه پارس (فارس امروزی) رفتند، جایی که امپراتوری هخامنشی را بنیان نهادند.

اقتباس،: امیر تهرانی

پیش از ورود مادها و پارسها چه اقوامی در ایران زندگی می کردند.

پیش از ورود مادها و پارسها 

پیش از ورود مادها و سایر اقوام آریایی به فلات ایران (حدود ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد)، تمدن‌های بومی و کهن متعددی در این سرزمین وجود داشتند. برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

۱. ایلامیان (۳۲۰۰ تا ۶۴۰ پیش از میلاد)

یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های ایران که در جنوب غرب ایران (خوزستان، لرستان، فارس) ساکن بودند.

پایتخت‌های مهم آن‌ها: شوش، انشان (نزدیک شیراز).

دارای خط و زبان مستقل (غیر هندواروپایی) بودند و با سومریان و اکدیان در بین‌النهرین ارتباط داشتند.

در نهایت، توسط آشوریان و سپس هخامنشیان شکست خوردند و فرهنگشان در ایران ادامه یافت.

۲. کاسی‌ها (حدود ۲۰۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد)

در کوهستان‌های زاگرس (لرستان و کردستان امروزی) زندگی می‌کردند.

ابتدا قومی مستقل بودند، اما بعدها با تمدن‌های بین‌النهرین مانند بابلیان درآمیختند.

زبانشان ناشناخته است، اما احتمالاً با ایلامیان خویشاوند بودند.

۳. گوتی‌ها (حدود ۲۲۰۰ تا ۲۰۰۰ پیش از میلاد)

قومی کوه‌نشین که در زاگرس مرکزی (کردستان امروزی) زندگی می‌کردند.

در برهه‌ای کوتاه، بین‌النهرین را فتح کردند و بر سومریان حکومت کردند.

تمدنشان به تدریج در میان سایر اقوام منطقه جذب شد.

۴. لولوبیان (حدود ۲۳۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد)

در منطقه زاگرس شمالی و کردستان امروزی زندگی می‌کردند.

روی نقش‌برجسته‌های باستانی مانند آنوبانی‌نی در سرپل ذهاب، تصویر پادشاهان لولوبی دیده می‌شود.

با ایلامیان و اکدیان درگیری داشتند.

۵. تمدن جیرفت (حدود ۳۰۰۰ تا ۲۱۰۰ پیش از میلاد)

در جنوب شرقی ایران (کرمان امروزی)، یکی از کهن‌ترین تمدن‌های شناخته‌شده بود.

دارای هنر، معماری و خط پیشرفته بودند و با تمدن‌های هند، میان‌رودان و ایلام در ارتباط بودند.

۶. تپه سیلک و تمدن‌های پیشاکلاسیک (حدود ۴۵۰۰ تا ۱۵۰۰ پیش از میلاد)

در کاشان امروزی واقع شده و یکی از نخستین مراکز کشاورزی و شهرنشینی ایران بود.

ساکنان آن در سفال‌سازی، فلزکاری و معماری پیشرفته بودند.

جمع‌بندی

قبل از ورود مادها، اقوامی مانند ایلامیان، کاسی‌ها، گوتی‌ها، لولوبیان و مردم تمدن جیرفت در ایران زندگی می‌کردند. این اقوام در توسعه فرهنگ، هنر، کشاورزی و شهرنشینی ایران نقش داشتند و برخی از آن‌ها بعدها در فرهنگ ایرانی ادغام شدند.

اقتباس: امیر تهرانی


غارت آثار باستانی ما این گونه آغاز شد

دیو لا فا همان خانمی که آثار تخت جمشید را دزدید و به فرانسه برد و امروز همه آنها در موزه لوور در کنار دزدی‌های دیگر قرار دارند در سفرنامه اش شرح  نخستین ملاقات خود را با ناصر الدینی شاه‌ آورده که چطور توسط دکتر تولوزان پزشک دربار به او معرفی شدند.شرحی بسیار دقیق کا لا فوا از لباس شاه می دهد و پرسشی نادرست  که شاه از او می پرسد و منتظر پاسخ آن هم نوشت جالب است:

«همین که شاه در مقابل ما ایستاد دکتر تولوزان گفت: «چون اعلیحضرت اجازه شرفیابی مرحمت فرمودند مادام و موسیو دیولافا را به پیشگاه همایونی معرفی می‌کنم این‌ها هم‌وطنان من هستند که تازه به تهران وارده شده‌اند.»

شاه با تعجب پرسید: چطور این جوان زن است؟

دکتر: بلی اعلیحضرتا!  مادام و موسیو دیولافا حامل توصیه‌ای از وزارت خارجه فرانسه برای سفیر فرانسه در تهران هستند و از طرف دوستان صمیمی من هم توصیه‌هایی آورده‌اند.

شاه روی به من کرده و گفت: مادام، چرا لباس بلند اروپایی را ترک کرده‌اید؟

من جواب دادم که: برای سهولت مسافرت و مخصوصا برای این‌که کمتر جلب نظر کنم این لباس را اختیار کردم. البته اعلیحضرت می‌دانند که چقدر مشکل است که زنان در ممالک اسلامی با روی باز در انظار عمومی حرکت کنند و تصور می‌کنم که عادات و رسوم و قوانین مذهبی در ایران بیشتر از سایر ممالک مراعات می‌شود.

شاه: درست است. از کدام راه به تهران آمدید؟

- از راه تبریز.

شاه: تمام این راه را با اسب طی کردید؟

- بلی اعلیحضرتا من نمی‌توانستم ساعات طولانی در کجاوه نشسته و تحمل رنج نمایم.

شاه: کجا می‌خواهید بروید؟

- به اصفهان و شیراز و فیروزآباد و از آن‌جا به بغداد و بابل و شوش.

شاه: شما باید سال‌ها وقت صرف کنید. آیا طاقت چنین مسافرتی را دارید؟ تصور نمی‌کنم بتوانید متحمل مشقت این سفر طولانی بشوید. آیا قبل از آمدن به ایران مسافرت دیگری هم در مشرق‌زمین کرده‌اید؟

- بلی الجزیره و مصر و مراکش را هم دیده‌ام.

شاه: همه جا با همین لباس مسافرت کرده‌اید؟

- بلی غالبا با این لباس بودم ولی در موقع مسافرت به ایران تصمیم گرفتم که همیشه با این لباس باشم.

شاه: کار بسیار خوبی‌ کرده‌اید. ....

و بعد با حرارتی از من پرسید: آیا نقاشی هم می‌دانید؟

- نه اعلیحضرتا.

شاه: حیف، من میل داشتم که شمایل خودم سوار بر اسب کشیده شود. تصاویری که از من کشیده‌اند هیچ یک پسند خاطر من واقع نشده است. مجسمه نیم‌تنه‌ای هم در پاریس برای من درست کردند ولی شاهزادگان آن را نمی‌پسندند.

فردوسی بخوانید

بعد روی به شوهر من کرده و گفت: شغل شما در فرانسه چیست؟ آیا شما هم در جنگ ۱۸۷۰ در قشون خدمت می‌کردید؟

مارسل: بله اعلیحضرتا در قشون سوارا لوار (Loir) بودم.

شاه مثل این‌که جزئیات جنگ فرانسه را در خاطر دارد گفت: فرمانده شما ژنرال دورال دوپالادین بود؟

و بلافاصله پرسید: برای چه به ایران آمده‌اید؟

مارسل: من مامور مطالعه خرابه‌های تاریخی کیخسرو و داراب و شاهپور هستم.

شاه: کتاب فردوسی را بخوانید. شما در شاهنامه اطلاعات گرانبهایی خواهید یافت اما بگویید ببینم مطالعه این ابنیه خرابه برای دولت فرانسه چه فایده‌ای دارد؟

بعد ناگهان از شنیدن جواب منصرف شده و گفت: شما موسیو گری (Grevy) را می‌شناسید؟ با گامباتا (Gambatta) آشنایی دارید؟ موسیو گروی چطور است؟ من او را خیلی دوست دارم میل دارم بداند احوال او را پرسیده‌ام.

بعد از مارسل پرسید: سن شما چقدر است؟

مارسل: سی‌وهفت سال.

شاه با سادگی و بدون تزویر گفت: شما به نظر من مسن‌تر هستید.»

منبع: سفرنامه مادام دیولافا، ترجمه همایون فره‌وشی

به نقل از خبر آن لاین

امیر تهرانی