گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

بزرگترین هولوکاست درایران صورت گرفت.

به مناسبت حمله ددمنشانه مغولان به سرزمینمان :

۱ مهر آغاز حمله مغول به ایران در پاییز 598 خورشیدی بود

یعنی سالروز نامبارک و سیاه و شیطانی بزرگترین هولوکاست تاریخ بشر که در ایران صورت گرفت.

یاسا ی خون

جایی خواندم که این پرسش را مطرح کرده بود:

- چنگیز مغول یا دجال ملعون کدام بدتر ند؟

پیروزیهای رعدآسای لشکر مغول براساس استراتژی ارعاب و نسل‌کشی انجام میگرفت. بنا به قوانین یاسا که مجموعۀ احکام سیاسی-نظامی مغولها بود، اقوام غیرمغول یا باید بدون مقاومت در برابر مغول تسلیم میشدند و باج و مالیات میپرداختند یا در صورت هرگونه مقاومت باید مورد قتل عام قرار میگرفتند.

ابن اثیر تاریخنگار معروف: چنگیز مغول از دجال بدتر بود.

ابن اثیر که بزرگترین مورخ هم عصر چنگیزخان در دنیای اسالم محسوب میشود و در طی حملۀ اول مغول در عراق به دور از شهرهای مورد هجوم زندگی می‌کرده است
مینویسد: »اگر میگفتند که از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده است، راست گفته بودند، زیرا تاریخ چیزی که شبیه به این و یا نزدیک به این باشد نشان نمیدهد... شاید تا آخرالزمان مردم چنین وقایعی نبینند مگر هجوم یاجوج و ماجوج!

حتی دجال، کسانی را که مطیع او گردند، امان میدهد و فقط کسانی را که در برابر او پایداری کنند، نابود میسازد. ولی اینان به هیچکس رحم نکردند و زنان و کودکان را کشتند، شکم زنان باردار را دریدند و جنین را کشتند...«. )

شیوه های وحشیانه مغولها شامل تجاوز دسته جمعی به دختران باکره در بخارا از وحشتناکترین اتفاقات از این قبیل در تاریخ بشر است.

ابن اثیر 1353 ،ج ۱۲ ،ص ۱۹۰)

شیوه های وحشیانه مغولها شامل تجاوز دسته جمعی به دختران باکره در بخارا از وحشتناکترین اتفاقات از این قبیل در تاریخ بشر است.
ابن اثیر 1353 ،ج ۲۶ ص ۱۴ و در مرو بنا به جوینی ۱۳۸۵ ،ج۱ ،ص۱۱۸ ،)
کشتار هر جنبندهای از آدمیزاد گرفته تا حیوانات از قبیل سگ و گربه و بپاکردن پس از کشتار جمعی و جداکردن سر ازاجساد مردان و زنان و کودکان )در نیشابور بنا به جوینی ۱۳۸۵ ،ج ۱ ،ص ۱۳۰ بوده که همگی برای انتقامجویی ولی در کمال خونسردی انجام میگرفته است.
پتروشفسکی براساس آمار سرشماری جمعیت چین شمالی قبل و بعد از حملۀ مغول نشان میدهد که جمعیت این منطقه به یک نهم کاهش یافت. به دلیل شباهت حماله های مغول در چین شمالی و خراسان، حدس زده میشود که کاهش جمعیت در خراسان نیز در همین حدود بوده باشد. پتروشفسکی 1357 ،جلد ۱ ،ص۷۱

در واقع، بنا به مورخان از جمله ساندرز، در میان همۀ متصرفات مغولها که شامل نیمی از دنیای شناخته شده آنروز از جمله چین، روسیه و اروپای شرقی بود، بیشترین صدمه بر ایران و بویژه بر خراسان تحمیل شد. 177 p, 2001 Saunders)

در اینجا خلاصه کلا م را از قول ایرا لپیدوس میآوریم که در کتاب جامعش مینویسد:

بزرگترین هولوکاست تاریخ بشر در ایران صورت گرفت »حمالت مغول در ایران فاجعه آمیز و در حکم ”هولوکاست“ بود.

جمعیت بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به‌کلی نابود شد. بسیاری از مناطق بر اثر هجوم لشکر مغول و ورود قبایل کوچگر مغول و ترک که دهقانان را از زمین میراندند به‌کلی خالی از سکنه شد.
فاتحان مغول مردم تحت سطله خود را چپاول می‌کردند، آنها را به بردگی وامیداشتند و بر آنها مالیات کمرشکن میبستند.
نتیجه اینها افت فاجعه آمیز جمعیت، درآمد شخصی و درآمد ایالتی بود. صنعت کوزه گری و فلزکاری برای مدتی بیش از یک قرن از میان رفت.
عصر خودگردانی شهری و سرزندگی فرهنگی به پایان رسید.« )226 p, 2002 Lapidus)در اوایل دهة ۶۵۰ هجری اواسط دهة ۱۲۵۰ میلادی ، در شرایطی‌که بدنبال بیش از سی سال حملات مغول رعب و وحشت ایران را فراگرفته بود، هلاکوخان نواده چنگیز لشکرکشی منظمی را به ایران سازمان داد و پس ازفتح الموت و برانداختن فرقه اسماعیلیه از یک سو و تسخیر و قتل عام بغداد وانقراض خلافت بنی عباس از سوی دیگر سلسله ی ایلخانان رادر ایران بنا نهاد که نزدیک به هشتاد سال دوام یافت.

تخمین زده میشود که با لشکر ۱۵۰۰۰۰نفرة هلاکو درمجموع ۷۵۰،۰۰۰ تا ۹۰۰،۰۰۰نفر تن از قبایل مغول یا ترکان هم رکاب آنان با خانوارشان وارد فرات ایران شده و سرانجام در آن بعنوان حاکمان وقت استقرار یافتند.

)40 p, 2001. Jr Smith)

لپیدوس در مورد دوران ایلخانان میگوید: روش حکومتی مغولان در ایران شکل یک دولت فاتح را داشت که از یک لشکر بزرگ واحد، متشکل از اشرافی ِ نظامی قبیله های مرتبط با سلسلۀ حاکم، ساخته شده بود.
این اشرافیت خود را صاحب امتیاز و برتر به حساب میآورد و بنا به قوانین یاسا به خودحق تسلط و مالیات بستن بر مردم مغلوب را میداد

)228 p, 2002 Lapidus)

در دورۀ ایلخانان، مغولها رعایا را به زمین مقید ساخته بودند و با آنان مانند بردگان رفتار می‌کردند. کشاورزانی که قادر به پرداخت مالیاتهای گزاف حکام نبودند خانوادۀ اشان به اسارت گرفته می شدند و در بازار بردگان به فروش می رسیدند. زرین‌کوب مینویسد: "روستائیان مکرر ناچار میشدند برای فرار از بیگاری و مالیات، اراضی خود را رها کنند و بگریزند.

از هر کجا عبور باسقاقان و یا همان ماموران مالیاتی به وسیلۀ دیدبانان روستا گزارش میشد و رعایا از بیم غارت هرچه را میتوانستند بار می‌کردند و سر به صحرا مینهادند و بارها به همین سبب اراضی دایر به بایر تبدیل میشد..."
او همچنین در مورد شهرها مینویسد: "در شهرها هم دوام قحط و فقر ناشی از ویرانی روستا اثر خود را در ِ فاقه گرسنگی و حاجت زندگی طبقات خرده پا و پیشه وران جزء ظاهر می‌کرد و استمرار آن گهگاه عاملی در رواج فحشا و توسعه اماکن فساد میشد که در آن ایام خرابات نام داشت.(زرین‌کوب ۱۳۷۸ ،ص۵۴۴ و۵۴6)

فساد مالی و بحرانهای ارزی، کشاورزی و اجتماعی، بویژه فرار رعایا از روستاها، سرانجام حیات اقتصادی و سیاسی را فلج کرد و حکومت ایلخانان را به مخاطره افکند که همین امر دلیل اصلی غازانخان برای گرویدن به اسلام و اجرای برخی اصلاحات در اواخر احیای مملکت و دلجویی از مردم بود.

ما و فرزندان ما ضرورت دارد که از سرگذشت خونین تاریخمان آگاه باشیم.چون ملتی که تاریخ خود را نداند و یا فراموش کند اشتباهات تاریخی را دوباره و یا سه باره تکرار می کند.

(به همین دلیل این نوشتار تکرار شد)

امیر تهرانی

چرا ایرانیان و موالی به تشیع روی آوردند؟ (2)

علل روی آوردن موالی به امام علی

 .شکی نیست که بسیاری از موالی و ایرانیان به امام علی  و خاندان اهل بیت  علاقه وافری داشتند. 

 ریشه های  این علاقمندی را می توان در دفاع امام علی  از خون به ناحق ریخته شده جُفینه، دختر ابولوءلوء و نیز  کشتن هرمزان فرمانده سابق ایرانی ساکن در مدینه، جست وجو کرد.

همچنین از متون تاریخی چنین برمی آید که تا قبل از ورود امام علی به کوفه، سیاست حاکم و نیز رفتار مردمان عرب با موالی، بدین گونه بود که با آنها به عنوان شهروند درجه دوّم برخورد می کردند و آنها را از بسیاری از حقوق طبیعی، اجتماعی و دینی محروم می کردند. 

سهم بسیار اندکی از بیت المال به آنها می دادند و هنگامی که برای اولین بار امام علی موالی را با عرب های کوفی در پرداخت عطا یکسان قرار داد، به شدّت از سوی عرب ها مورد اعتراض واقع شد.

 همچنین عرب ها از آنها زن می گرفتند؛ اما اجازه ازدواج با زنان عرب را به آنها نمی دادند. 

به دنبال کشته شدن عمر به دست ابولوءلوء، فرزند عصبانی او ـ عبیداللّه بن عمر ـ ناجوانمردانه اقدام به قتل آنها کرد و امام علی از عثمان در خواست قصاص او را کرد و عثمان به این درخواست توجهی نکرد.

با ورود امام به کوفه، موالی نزد او رفته، تبعیضات فوق را یادآور شدند. امام علی قصد داشت که با سخن گفتن با کوفیان عرب، این مشکلات را بر طرف کند؛اما آنها به هیچ وجه زیربار نرفتند و  و او در حالی که غضبناک بود، نزد موالی بازگشت و به آنها فرمود: «ای گروه موالی! این عرب ها، شما را به منزله یهود و نصاری قرارداده اند؛ از شما زن می گیرند؛ اما به شما زن نمی دهند و شما را در گرفتن عطا از بیت المال مساوی خود قرار نمی دهند؛ پس شما تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد؛ زیرا از رسول خدا  شنیدم که می فرمود: روزی، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت و یک جزء آن در کارهای دیگر است».

منبع :مجله پرسمان

امیر تهرانی

ادامه دارد

چرا ایرانیان به تشیع روی آوردند(2):

علل روی آوردن موالی به امام علی

 .شکی نیست که بسیاری از موالی و ایرانیان به امام علی  و خاندان اهل بیت  علاقه وافری داشتند. 

 ریشه های  این علاقمندی را می توان در دفاع امام علی  از خون به ناحق ریخته شده جُفینه، دختر ابولوءلوء و نیز  کشتن هرمزان فرمانده سابق ایرانی ساکن در مدینه، جست وجو کرد.

همچنین از متون تاریخی چنین برمی آید که تا قبل از ورود امام علی به کوفه، سیاست حاکم و نیز رفتار مردمان عرب با موالی، بدین گونه بود که با آنها به عنوان شهروند درجه دوّم برخورد می کردند و آنها را از بسیاری از حقوق طبیعی، اجتماعی و دینی محروم می کردند. 

سهم بسیار اندکی از بیت المال به آنها می دادند و هنگامی که برای اولین بار امام علی موالی را با عرب های کوفی در پرداخت عطا یکسان قرار داد، به شدّت از سوی عرب ها مورد اعتراض واقع شد.

 همچنین عرب ها از آنها زن می گرفتند؛ اما اجازه ازدواج با زنان عرب را به آنها نمی دادند. 

به دنبال کشته شدن عمر به دست ابولوءلوء، فرزند عصبانی او ـ عبیداللّه بن عمر ـ ناجوانمردانه اقدام به قتل آنها کرد و امام علی از عثمان در خواست قصاص او را کرد و عثمان به این درخواست توجهی نکرد.

با ورود امام به کوفه، موالی نزد او رفته، تبعیضات فوق را یادآور شدند. امام علی قصد داشت که با سخن گفتن با کوفیان عرب، این مشکلات را بر طرف کند؛اما آنها به هیچ وجه زیربار نرفتند و  و او در حالی که غضبناک بود، نزد موالی بازگشت و به آنها فرمود: «ای گروه موالی! این عرب ها، شما را به منزله یهود و نصاری قرارداده اند؛ از شما زن می گیرند؛ اما به شما زن نمی دهند و شما را در گرفتن عطا از بیت المال مساوی خود قرار نمی دهند؛ پس شما تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد؛ زیرا از رسول خدا  شنیدم که می فرمود: روزی، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت و یک جزء آن در کارهای دیگر است».

منبع :مجله پرسمان

امیر تهرانی

ادامه دارد

اسپهبدان گیلان نخستین حکومت ایرانی را تاسیس نمودند

اسپهبدان حاکمانی مستقل بوده و صاحب حکومتی خودمختار بودند. در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب، اسپهبدان به همراه تعدادی از شاهزادگان گیل‌ها و دیلم‌ها به نزد وی رفته و تأییدیه حکمرانی در قلمروی خود را دریافت کرده بودند.


در کتاب تاریخ شروان و دربند چندین بار از نبردهای شِندانیان با دولت‌های خزر و سریر و نیز شروان در قرن‌های دوم تا پنجم گفته شده‌است.

 شندانیان در یکی از این نبردها به سال ۴۲۹ قمری تا دربند پیش رفته و قصد تصرف آن را داشتند اما ناکام ماندند.

در سال ۳۲۶ قمری، هنگامی که لشکر بن مردی رهبر شورشی گیلانی به جنگ با دیسم بن ابراهیم حاکم آذربایجان رفت، از کمک‌های «ابن دلوله» اسپهبد مغان بهره برده و پس از شکست دادن دیسم، اتحاد خود با ابن دلوله را حفظ کرد.

 به گفتهٔ کسروی، مردم مغان گروهی بسیار دلیر و جنگجو از کوه‌نشینان آذربایجان بودند.

 پس از حمله اعراب به ایران، مغان نیز همانند دیلم و گیلان از اعراب تبعیت نکردند. 

آنان حاکمان مستقلی به نام اسپهبد داشتند. بنا به نوشتهٔ ابن خردادبه در اوایل قرن سوم هجری، «شکله» اسپهبد مغان بود.

 در زمان وهسودان بن مملان نیز مغان دارای اسپهبدی بوده که عون‌اللهی او را «اسپهبد گیلان و مغان

» دانسته‌است.

شرح نبرد روادیان با اسپهبد مغان در دیوان اشعار قطران تبریزی آمده‌است.

 گای لسترنج می‌گوید مغان گاهی جزء آذربایجان محسوب می‌گردید ولی غالباً ناحیه‌ای جداگانه و مستقل را تشکیل می‌داد.

در سال ۴۴۶ و در جنگی که بین قشون ابونصر مملان ابن وهسودان و اسپهبد مغان درگرفت، نظر به فزونی قشون ابونصر، اسپهبد مغان شکست خورده و ناگزیر از اطاعت وهسودان گردید. برای اینکه بعدها اسپهبدان از در مخالفت درنیایند، ابونصر قلعه‌ای را در اردبیل بنا نهاده و عده‌ای از قشون خود را در آنجا به پاسداری گماشت.

با این که اطلاعات دقیقی وجود ندارد که ثابت کند یک شاهزاده‌نشین دیگر نیز برای مدت زمان طولانی با گستره‌ای مابین گیلان و مغان وجود داشته و نام حاکمان آن نیز اسپهبد بوده باشد؛ مینورسکی معتقد است نمی‌توان با اطمینان، اسپهبدان گیلان را ادامهٔ اسپهبدان مغان دانست.

 او تصریح کرده که در صورت یکی بودن این دو، احتمالاً ابتدا پایتخت اسپهبد در دشت مغان واقع در مناطق شمالی قلمرو و نزدیک رود ارس بوده و بعدها به سمت جنوب قلمرو منتقل شده‌است.

 در تاریخ الجایتو آمده است که «مغان متصل به گیلان بود و مملکت ولایت سپهبدان را سیاه گیلان می‌خواندند».

 نعمت‌اللهی معتقد است در یک دوره تاریخی، مغان بخشی از مملکت اسپهبد بوده و نام آن بر کل سرزمین اطلاق شده‌است.

در اواخر امپراتوری سلجوقی، شخصی به نام «نصرت‌الدین ابوالمظفر اسپهبد کیا لواشیر» حیات داشته که خاقانی، چندین شعر در ستایش آزادگی او سروده و در عزای درگذشت ناگهانی او، مرثیه‌سرایی کرده‌است. 

وی در این مرثیه، خداحافظی خود را به شندان و ارچوان گفته‌است که به ترتیب نام‌های قلعه‌ای باستانی در آستارا و روستایی در نزدیکی آستارا است.

 با این که ممکن است این اسپهبد، تنها یک شاخهٔ منفرد از دودمان اسپهبدان باشد، اما مسلّم است که آنان حتی در دوران سلطهٔ ایلخانان نیز جان سالم به در برده بودند.

ادامه دا رد... 

منبع ویکپدیا


چرا خواجه نصیر توسی در همه کا رهای خود موفق شد؟

من به این مرد بزرگ و این خواجه حقیقی ایران ارادت خاصی دارم. چون علاوه بر آن که او نام خود را بعنوان یک ایرانی در فهر ست بزرگترین دانشمندان جهان ثبت نمود، از سوی دیگر دو خدمت بزرگ برای ایران انجام داد که فراموش نشدنی هستند: 

1- شر تروریست های حسن صباحی را از سر  ایران و مردم ایران کوتاه نمود. 

2- از قدرت هلاکوی مغول  استفاده کرده و با خردمندی خاص به سلسله خلفای زور گو و ضد ایرانی عباسیان پایان بخشید. 

اما این که او چگونه در مقام وزارت این همه موفقیت کسب نمود دلیلی دارد و آن این. گزارش است:

خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند: ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد.

یکی از آنها گفت: نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود.

خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت: خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود. آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست.
حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست

شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.

امیر تهرانی

منبع: گزارش yotaab