گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

100 نکته در باره حمله مغول به ایران


  خرد بس ؟ یا نه بس؟

وقتی حسن صباح در آغاز کار بود برای جلب افراد از جملات گول زننده استفاده می کرد. از جمله آنکه از طرف می پرسید:

خرد بس ؟ یا نه بس؟ یعنی آیا عقل و خرد به تنهایی کافی است تا انسان هدایت شود؟

اگر طرف مقابل می گفت کافیست ، حسن می پرسید: آیا مردم به آموزش نیاز ندارند؟ هر کس همه چیز را می داند؟ طبعا پاسخ این بود که مردم به آموزش احتیاج دارند.
و حسن بی مقدمه می گفت بدان که آن معلم آموزنده من هستم. پس مطیع شو و حرف مرا گوش کن!

اگر طرف مقابل می گفت : عقل کافی نیست ، حسن رندانه می گفت : پس انسان به آموزش نیاز دارد و بدان که معلم حقیقی من هستم.


۲-روانشناسی حسن صباح و مردان قلعه الموت

در ارتباط با بزرگان و افراد مشهور و دانشمند بساط ترور حسن صباح شبانه روز در کار بود:

-خواجه نظام الملک را فداییان او کارد زدند، که در اثر آن در گذشت.

-پسرش احمد را کارد زدند فلج شد.

-پسر دیگرش محمد را نیز کارد زده و نا کار ساختند.

- امیران، سپهسالاران و اندیشمندان در لیست همیشگی حسن صباح بودند و فداییان او به کارد زدن و کشتار آنان مشعول بودند.

-المسترشد بالله خلیفه عباسی را کارد زدند و در ایران مرد و در مراغه دفن شد.

-در کنار تختخواب سنجر شاه کاردی و یادداشتی قرار دادند که روی آن نوشته بود: این کارد می توانست در قلب شما فرو رود.

سلطان سنجر برای حسن سه هزار درهم فرستاد .

-قلعه لمبسر در مقابل اسماعیلیان مقاومت می کرد شبانه فداییان حسن بدرون قلعه رفتند و ۲۵۰ نفر را کشتند.

-حسن دسته دسته آدم می کشت. ولی شراب را دوست نمی داشت و پسرش را که شراب نوشید کشت.

- حسن بر اساس یک تهمت بی اساس پسر بزرگ خود را که متهم به قتل شده بود کشت. سال بعد که به حقیقت پی برد مردی را که تمهت زده بود همرا ه فرزند آن مرد کشت.

-حسن صباح از دختران و زنان خوشش نمی آمد و یا حیله اش این گونه بود. به همین دلیل زن و دختر خود را به مدت هشت سال نزد یکی از سختگیرترین فداییان اسماعیله با حقوق بخور و نمیر به بیگاری فرستاد.

-حسن صباح سی و چند سال در یک ذژ زندگی و حکمرانی کرد و در ای مدت فقط دوبار در صحن دژ ظاهرشد.

جهانگشای جوینی


۳-به جمال آباد فرستادند.
زمانی که هلاکو مغول بر اسماعیلیان پیروز شد تعداد زیادی از بزرگان و کاردانان اسماعیله نزد هلاکو در قزوین زندانی بودند. پس از تسلیم رکن الدین خورشید شاه آخرین فرمانروای اسماعیله ، هلاکو دستور داد همه آنان را در جمال آباد قزوین کشتند. از آن به بعد اصطلاح "به جمال فرستادند" بر سر زبانها افتاد.
جهانگشای جوینی

۴-متر برای کشتار
در حمله مغول به غرب ایران در خواف و زرند، همه از زن و مرد و کودک را در صحرایی گرد آوردند و هر کس کمتر از ده سال و قدش کمتر از یک متر بود بیرحمانه کشتند.
جهانگشای جوینی



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد