بر تخت نشستن منوچهر شاه و زندگی ا و
منوچهر یک هفته با درد بود
دو چشمش پر آب و رخش زرد بود
به هشتم بیامد منوچهر شاه
بسر بر نهاد آن کیانی کلاه
پس از در گذشت فریدون ، منوچهر که از تبار اوست بر تخت نشست و به جهان مژده عدل و داد و نیکی و فرزانگی داد:
چو دیهیم شاهی بسر بر نهاد
جهان را سراسر همه مژده داد
به داد و به آیین و مردانگی
به نیکی و پاکی و فرزانگی
در شاهنامه منوچهر پسر پشنگ و مادر منوچهر ماه آفرید است که دختر ایرج می باشد. چون سلم و تور پدر بزرگ او ایرج را کشته بودند منوچهر به کین پدربزرگش،سلم و تور را در جنگ میکشد.
در شاهنامه فردوسی، منوچهر پادشاهی درست کردار است که پس از مرگ فریدون به پادشاهی میرسد. در دوران او چند تولد صورت می گیرد که متولدین در تاریخ باستانی ایران نقش بسیار مهم ایفاء می کنند. ازجمله متولد شدن زال ا ست که داستان زال و سیمرغ را بعدا شرح خواهم ،و دیگر عشق زال به رودابه و زاده شدن رستم است.
هم چنین منوچهر صاحب فرزندانی بنام طهماسب، نوذر. می شود.
د استان تولد منوچهر را این گونه گفته اند که پس از کشته شدن ایرج بدست تور، یکی از کنیزان او بنام ماهآفرید، دختری میزاید که فریدون را بسیار خشنود کرد. دختر ماهآفرید که بزرگ می شود به همسری پشنگ درآمد. آنگاه از ایشان پسری زاده شد که منوچهر نام می گیرد. منوچهر را نورچشمی فریدون اعلام کرده اند.
چو بر جست و آمدش هنگام شوی چو پروین شدش روی و چون مشک موی
نیا نامزد کرد شویش پشنگ بدو داد و چندی برآمد درنگ
یکی پور زاد آن هنرمند ماه چگونه سزاوار تخت و کلاه
منوچهر در جستجوی کین نیای خویش ایرج ، به همراه پهلوانانی چون قارن (پسر کاوه آهنگر)، سام نریمان و گرشاسپ بر سپاه سلم و تور میتازد و نخست تور را از پای درمیآورد، سپس سلم را می کشد.
فریدون سالخورده هنگام مرگ منوچهر را به سام وامیگذارد و خود جان به جانآفرین میسپارد. منوچهر صد و بیست سال پادشاهی کرد و هنگام مرگ پادشاهی را به پسر خود نوذر سپرد.
نبینید رویش مگر با سپاه ز پولاد بر سر نهاده کلاه
ابا گُرز و با کاویانی درفش زمین کرده از سمّ اسپان بنفش
سپهدار چون قارن رزمزن چو شاپور و نستوه شمشیرزن
به یک دست شیدوش جنگیبه پای چو شیروی شیر اوژن رهنمای
چو سام نریمان و سرو یمن به پیش سپاه اندرون رای زن
پایتخت منوچهر در شاهنامه
بنابر مندرجات شاهنامه فردوسی، پایتخت منوچهر در آمل طبرستان بوده است. بر ای تایید این مطلب محققان به شعری استناد می کنند که فردوسی از زبان زال فرزند سام نریمان که به پدر گفته بود:
مرا گفت بر دار آمل کنی از آن به که آهنگ کابل کنی بود
هم چنین مشخص شده که سام با سپاه از آمل عزم نبرد با مهراب کابلی می شود.
در شاهنامه منوچهر پسرش نوذر را به نزد سام نریمان فرمانده لشکر ایران میفرستد و نوذر به سام پیام میدهد که به سوی بارگاه منوچهر برود و نوذر میپذیرد و با لشکر ایران به سوی بارگاه میرود و منوچهر که از آمدن سام و نوذر به بارگاه مطلع میشود دیهم شاهنشهی را میآراید و از ساری و آمل خروش بر میآید. سام نریمان به نزد منوچهر میآید. بنابراین ابیات تختگاه منوچهر ساری یا آمل طبرستان بودهاست:
سوی بارگاه منوچهر شاه به فرمان او برگرفتند راه
منوچهر چون یافت زو آگهی بیاراست دیهیم شاهنشهی
ز ساری و آمل برآمد خروش چو دریای سبز اندر آمد به جوش
ببستند آئین ژوپین وران برفتند با خشتهای گران
سپاهی که از کوه تا کوه مرد سپر در سپر ساخته سرخ و زرد
ابا کوس و با نای روئین و سنج ابا تازی اسپان و پیلان و گنج
ازین گونه لشکر پذیره شدند بسی با درفش و تبیره شدند
چو آمد به نزدیکی بارگاه پیاده شد و راه بگشاد شاه
چو شاه جهاندار بگشاد روی زمین را ببوسید و شد پیش اوی
منوچهر برخاست از تخت عاج ز یاقوت رخشنده بر سرش تاج
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه دارد...