روزی که انگلستان سراسیمه به ایران دوید
... باید دید علل و اسبابی که باعث شده دولت انگلستان با آن عجله و شتاب سر جان ملکم را با مخارج هنگفت و پیشکشیهای ذیقیمت و نفیس بایران روانه نماید و دربار فتحعلیشاه را مفتون بذل و بخششهای خود نموده آن قرارداد سیاسی و تجارتی را با دولت ایران منعقد کند چه چیزها بوده و اهمیت آنها تا چه اندازه است.
برای اینکه علل و اسباب این مأموریت برای ما بخوبی معلوم گردد ناچاریم باوضاع و احوال آن روز اروپا هم یک نظر اجمالی بیندازیم. آنوقت برای ما روشن خواهد گردید که دولت انگلستان در آن تاریخ در چه مصائب و سختیها گرفتار بوده که در تحت فشار آنها مجبور گشته است مأمور سیاسی خود را با آن عجله بدربار ایران گسیل دارد.
این موضوع برای اینکه بهتر روشن شود آن را بدوقسمت تقسیم میکنیم:
قسمت اول اوضاع اروپا قبل از قرارداد اول سال ۱۲۱۵ هجری (۱۸۰۱ میلادی) که سر جان ملکم با دولت ایران منعقد نمود قسمت دیگر بعد از قرارداد و معاهدهٔ فوقالذکر.
چونکه هنوز مرکب امضا و مهرهای معاهده فوقالذکر بین دولتین ایران و انگلستان خشک نشده بود که در اروپا حوادث و اتفاقاتی رخ داد که در این عهدنامه تأثیرات زیادی داشته است و شرح آنرا در صفحات ذیل ملاحظه خواهید نمود.
از آغاز ظهور ناپلئون انگلیسها چنانکه عادت دیرینه آنها است و با هر شخص صاحب عزم یا دولت مقتدری در دنیا خصوصاً در قارهٔ اروپا مخالف و دشمن میباشند در این تاریخ نیز مخالفت خود را با ناپلئون آغاز نمودند.
در این هنگام است ۱۲۱۵ هجری (۱۸۰۰ میلادی) که ناپلئون بفتوحات بزرگی نائل شد و این فتوحات دولت انگلستان را بوحشت انداخت. برای اینکه خوانندگان محترم وقایع آن روزها را بخاطر بیاورند من بیکی و دوتای آنها اشاره میکنم که مقصود بهتر روشن گردد.
ناپلئون در ماه مه ۱۸۰۰ از کوههای آلپ با سپاه خود عبور نموده و در اواسط ماه ژوئن همان سال جنرال ملاس[۱] فرمانده کهنسال دولت باعظمت اطریش را در مارنگو[۲] شکست فاحش داد که جنرال مزبور بامان آمده خواستار متارکه جنگ گردید و بالاخره تسلیم شرایط پیشنهادی ناپلئون گشت.
پول اول امپراطور روس که جزء متحدین اطریش و انگلستان و بر ضد فرانسه بود و شصت هزار قشون زبدهٔ خود را در تحت فرماندهی جنرال سووارو[۳] بایطالی اعزام داشته بود بعد از دادن چهل و پنج هزار نفر تلفات با یک چهارم باقی مانده قشون خود بروسیه بازگشت و پانزده هزار نفر قشون دیگر هم که بانگلیسها داده بود تا بکمک آنها هلند را تصرف نمایند آنها نیز اسیر و یا کشته شده و از آنها عدهٔ بیش باقی نمانده بود.
در همین سال است که پول اول بخطاهای سیاسی خود پی برده قشونهای خود را احضار مینماید و با ناپلئون میخواهد آشتی نموده بین خودش و او ایجاد اتحاد و دوستی بنماید.
ناپلئون نیز از موقع استفاده نموده هشت هزار نفر اسرای قشون روس را که در ایطالی و زوریخ و هلند اسیر نموده بود تمام لباس تازه و اسلحه صحیح داده بفرماندهی صاحبمنصبان مخصوص امپراطور روس آنها را بروسیه روانه میکند.
این عمل و اقدامات دیگر ناپلئون بکلی پول اول را جلب میکند و از این تاریخ یک نوع دوستی و اتحاد بین ناپلئون و پول اول ایجاد میگردد که یکی از اثرات این دوستی همان قرارداد بین پول اول و ناپلئون بوده که میخواستند با مساعدت دولت ایران از وسط ایران عبور کرده به هندوستان حمله نمایند. البته پرمعلوم است که دوستی پول با ناپلئون دشمنی با دولت انگلیس میباشد و از این تاریخ به بعد روابط و مکاتبات محبتآمیز بین این دو نفر تقریباً روزانه میشود.
ناپلئون و پول اول هر دو خوب میدانستند که اساس امپراطوری هندوستان در آن روزها محکم نبوده و بواسطه مخالفت حکمرانان خود هندوستان فوقالعاده سست و متزلزل بود و هر گاه یک کمک از خارج بآنها میرسید خود سکنه آن مملکت بنای حمکرانی آن را واژگون میکردند. بنابر این هر دو امپراطور در حمله به هندوستان موافقت نمودند.
حکمی که پول اول در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۸۰۰ به پرنس اورلوف[۴] فرمانده کل قزاقها صادر نموده چنین دستور میدهد:
«انگلیسها در تهیه هستند با کشتیهای جنگی و قشونهای بری خودشان بر متحدین ما سوئد و دانمارک حمله نمایند. ما نیز باید بر آنها حمله کنیم اما این حمله ما باید بر یک نقطه حساس وارد بشود که ضربت ما در آن نقطه تأثیر زیادی داشته باشد و در ضمن هم انگلیسها حمله بآن محل را چندان عملی تصور نکنند.
از محل اورنبورغ[۵] تا هندوستان سه ماه راه است و از اینجا[۶] تا اورنبورغ یکماه. جمعاً چهار ماه راه است. من این قوای اعزامی را در تحت فرماندهی شما قرار میدهیم و این مأموریت امتیازات زیادی برای تمام شماها فراهم خواهد نمود و برای ما ثروت زیادی تولید خواهد گردید و یک بازار خوبی برای متاع مملکت ما تهیه خواهد شد. در ضمن ضربت مهلکی هم بقلب دشمن وارد خواهد آمد. ضمناً ما یک وظیفه دیگر خود را نیز انجام دادهاین که آن آزاد نمودن سکنه هندوستان است.
ملل هندوستان بعدها مطیع ما خواهند بود چنانکه امروز مطیع انگلیسها میباشند و ما باید کلیه تجارت آن مملکت وسیع را برای خود اختصاص دهیم».
یک روز بعد یعنی در ۱۳ ژانویه ۱۸۰۱ کاغذ دیگری به پرنس مینویسد: در این کاغذ میگوید من یک نقشه تازهٔ از مملکت هندوستان برای شما میفرستم که در این نقشه نقاط کوچک نیز نموده شده است.
در سر راه بخارا خود را برای امپراطوری روسیه در نظر بگیر تا دولت چین نتواند بدان دستاندازی کند[۷]
از آن طرف بعد از متارکه جنگ مارنگو دولت اطریش چون در تحت نفوذ کامل انگلستان میباشد شرایط صلح پیشنهادی ناپلئون را قبول نمیکند و دولت انگلستان دو میلیون لیره بدولت اطریش قرض میدهد که مجدداً جنگ را با ناپلئون ادامه دهند این است که در ماه دسامبر ۱۸۰۰ جنگ مجدداً بین اطریش و فرانسه شروع میشود. این بار قشون فرانسه تا پشت دروازه وین فاتحانه جلو میرود. در این موقع دیگر نفوذ دولت انگلیس مؤثر نیست و دولت اطریش خود را مجبور میبیند که با فرانسه صلح کند و شرایط او را قبول نموده در تحت نفوذ ناپلئون قرار بگیرد.
در روزهای اخیر سال ۱۸۰۰ میلادی (۱۲۱۵ هجری) تنها دولتی که در قاره اروپا باقی مانده که هنوز هم دم از دشمنی با ناپلئون میزد و بر او حسد میورزید همان دولت انگلستان بود آنهم فقط میتوانست بدریاها تسلط داشته باشد و بس. ناپلئون تمام دول اروپا را بمیل و رضا یا بتهدید و فشار بر ضد انگلستان متحد نموده بود و تمام این دول بنادر خودشان را بروی تجارت انگلیس مسدود نموده بودند و تجارت آن دولت در اروپا در این تاریخ بکلی فلج شده بود.
منبع: تاریخ روابط ایران و انگلیس نوشته محمود محمود
امیر تهرانی
ح.ف