گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

تاریخ ایران: قاجار: گزارش اولین سفیر ایرانی از انگلیس


گزارشات اولین سفیر ایران در انگلیس

     آگاهی انگلیسی ها از تاریخ ایران

        صبح میهماندار باتفاق لرد بشمنث که در ملک هند به شرخان شور مشهور است و مدتی کلنل ژنرال لفتنن هندوستان و فرمانفرمای آن دیار بود و از تواریخ استحضار کامل دارد و بزبان فارسی مربوط وارد شده چون در صحبت گشوده شد از آگاهی مشارالیه به حال فضلاء و مشایخ ایران حیرت کردم.  


اسکناس

        غریب تر آنکه یک کاغذ نازکی را چاپ کرده از یک تومان تا هزار تومان و آن چاپ را نوت می گویند و اعتبار نوت بیش از زر رایج است و صبح تا شام محرران که دویست نفر البته می باشند به چاپ کردن آن مشغولند. و آن کاغذ چاپ شده علامتی دارد که تقلب در ساختن آن کمال اشکال دارد. بلکه شبه آن، مانند ذات خالق بیچون و چند محال است و آن کاغذ بهتر از زر رایج مرغوب سلیقة تجار آن دیار است.  


تلگراف

‌              روزی که هوا صاف باشد خبر ورود کشتی از هر بندری به پلیموت و از آنجا تا به دارالخلافة لندن در بیست و پنج دقیقه می رسد. من از این سخن متحیر شده گفتم سخن اغراق و دروغ در فرنگ کسی نشنیده است چگونه می تواند شد که سیصد مایل مسافت بعیدی را که می گویند، در اندک زمانی خبر به دارالخلافة لندن خواهد رسید.   

 

        تجارت زنان فرنگ

          قضا را در آن لنگرگاه کشتی های بزرگ و کوچک که تمامی لنگر افکند بودند و زنان ایشان هر یک به سامان دکانی فرو چیده از هر نوع جنسی می فروختند و در معامله کردن صحبت های شیرین از نسوان فرنگ استنباط نمودم که خالی از حیرتی نبود. 

     

      اختلاط زن و مرد در مجالس

        از آنجا که من در مجلس حیران بودم. میسس پرسول گفت: چنان می فهمم که از اکل نمودن مرد و زن به جمعیت، ترا حیرت دست داده خود انصاف ده که شیوة ما بهتر است یا شیوة شما که زنان را مستور دارید؟ من در جواب گفتم: طریقة شما بهتر است. از رهگذر اینکه زن مستوره چشم بسته و همچو مرغی که در قفس حبس شود می باشد و چون رهایی یابد قوت پرواز به طرف گلشن ندارد. و زن پر گشوده به مصداق اینکه: مرغان گلشن دیده اند سیر گلستان کرده اند.  بهر کمالی آراسته گردند و چون من سیاحت بسیار کرده ام مانند شما زنی به این همه کمالات معنوی و صوری و آراستگی ندیدم.   

 

       دوئل

        در مقابل ما دو نفر مکابره ( بزرگان ) با هم مشت برآورده به یکدیگر زدند و یکی دست در جیب کرده رقعه ( نامه ) درآورد. و دیگری به دستور رقعه ای برآورده به یکدیگر دادند. من از این معامله حیرت کرده، از سر گور اوزلی حقیقت این مطلب را تحقیق کردم. و سبب بی حرمتی را نسبت به یکدیگر پرسیدم. گفت: خصومت آن دو نفر به آن رقعه جات به جنگ طپانچه رسید. 

چنانکه اگر توانایی، ناتوانی را در این جا بزند. یا سخن سردی به وی گوید. اگر چه شاهزاده و بینوای رعیت باشد و قبل از این معامله روی داده چون پر زور کم زوری را زد. یا سقط گفت به همان رقعه ها وعده گاه ایشان به فاصله مشخص شود. 

ده قدم یا بیست یا کمتر با هم به آن موضع روند و دو نفر از خویشان جانبین در صحرای جنگ طپانچه حاضر شوند. و آن خصمان طپانچه ها به یک بار خالی کنند. بسا باشد که هر دو از پا درآیند و شاید که خطا آید.

 خصمان تا ده بار می توانند دعوی را از سر گیرند. و هیچ یک سر نپیچند. و اگر یکی از جنگ سر پیچد، از نامردان محسوب گردد. و او را در هیچ مجلسی راه ندهند و از درجة اعتبار افتد. باید خصمان از هم راضی گردند تا خصومت رفع شود. و در این قتل هیچ جرح و مؤاخذه نیست.  


      ساختمان های انگلستان

        در مملکت انگلستان حسن بسیار است و خانه های ایشان از سنگ ساخته شده و بر روی آن عمارات نیز عماراتی عالی منقش ساخته اند که عقل در آن حیران است.    

 

       شورش در شهر    

         اتفاقاً در آن شب دو چندان شمع و چراغ بر در هر خانه و گوشه هر کاشانه ای روشن بود و از بسیاری گاری در آن کوچه راه مسدود شده، از حقیقت آن غوغا پرسیدم. گفتند: شخصی به نام سر فرانسس بروت از حکم شاه یاغی و سرپیچ شده و او از وکلاء شهر لندن است و وزراء و شاه را ناسزا گفته و اخلال در امر پارلمان و دولت کرده می گوید شاه و داستان اخراجات ضرور نیست و مخالفت با رأی کوثل ( مجلس شورا ) نموده. ... و رعایایی که دوستدار اویند مانع از گرفتن او شده اند. این زیادتی روشن از برای گرفتن اوست و هر که شمع بیفروزد، دوستان یاغی خانه او را به سنگ ویران کنند که چرا چراغ افروخته، تا معلوم شود که کیست میخواهد آن یاغی را از خانه اش بیرون برد. ... چون صبح دمید معلوم شد که اکثر از خانه های وزراء و کوثلیان از سنگ باران عوام ویران شده، حتی خانه وزیر اعظم؛ و لرد وثملن را که یکی از کوثلیان است بسیار زده بودند. ...

 من پرسیدم که چرا غوغا فرو نمی نشیند؟ گفتند هنوز مشاورت اهل کوثل به انتها نرسیده که به اذن آنها این مقصر را از خانه بیرون آورده، به سیاستگاه شاه بریم. 

از این معنی حیرتم به حیرت افزود که در این ازدحام و فتور که اگر در شهری از ایران واقع شده بود از شب دوشنبه تا بحال ده هزار تن بیشترک به معرض قتل و هلاک برآمده بودند. غریب تر آنکه هنوز کوثلیان از حکم مقصر فارغ نشده اند. مطلب از ایراد این گزارشات آشکار کردن خیر خواهی و بی آزاری و آزادی مردم این شهر است، که تا گناه بر گناهکار ثابت نشود به معرض مؤاخذه درنیاورند؛ که ترسند مبادا بیگناهی را آزار رسانیده باشند

منبع اصلی کتاب حیرت نامه نوشته ابولحسن خان ایلچی

نقل از  http://tispoon.blogfa.com/post/79


امیر تهرانی

ح. ف


امیر تهر انی

ح. ف


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد