گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

تاریخ ایران: سفرهای عیسی مسیح به ایران و اقامت او در این سرزمین: از شوش و خارک تا ارومیه و دریای خزر


اقامت یکساله عیسی مسیح در ایران

...عیسی در این سفر به دریای مدیترانه در حدود نیمی از هر روز را صرف تدریس به گَنید می‌کرد و در طول گفتگوهای تجاری و تماسهای اجتماعیِ گناد به عنوان مترجم عمل می‌کرد. او باقیماندۀ هر روز را که آزاد بود به انجام آن تماسهای نزدیک شخصی با همنوعانش، آن ارتباطات صمیمانه با انسانهای دنیا، اختصاص می‌داد. این تماسها فعالیتهای او را درست در طول این سالهای پیش از خدمت روحانی عمومی او تعیین ویژگی می‌کردند.

عیسی از طریق مشاهدات دست اول و تماس واقعی، خود را با تمدن بالاتر مادی و عقلانی باختر و خاور آشنا ساخت؛ او از گناد و پسر با استعدادش چیزهای زیادی دربارۀ تمدن و فرهنگ هند و چین یاد گرفت، زیرا گناد که خود یک شهروند هند بود به سه سفر گسترده به امپراتوری نژاد زرد دست زده بود.

مرد جوان، گَنید، در طول این ارتباط طولانی و صمیمانه از عیسی بسیار آموخت. در آنها احساس عاطفی زیادی نسبت به هم به وجود آمد، و پدر مرد جوان بارها تلاش کرد عیسی را متقاعد سازد به همراه آنها به هند بازگردد، اما عیسی همیشه این درخواست را رد می‌کرد، و ضرورت بازگشت به خانواده‌اش در فلسطین را به عنوان دلیل آن ذکر می‌کرد.

سفر کاروان به دریای خزر

روز اول آوریل سال 24 بعد از میلاد مسیح بود که عیسی در سفری کاروانی ناصره را به مقصد ناحیۀ دریای خزر ترک نمود. کاروانی که عیسی به عنوان راهبر آن به آن پیوست از اورشلیم از طریق دمشق و دریاچۀ ارومیه از طریق آشور، ماد، و پارت به ناحیۀ جنوب شرقی دریای خزر می‌رفت. یک سال تمام طول کشید تا این که او از این سفر بازگشت.

این سفر کاروانی برای عیسی یک سفر ماجراجویانۀ اکتشافی دیگر و خدمت روحانی شخصی بود. او با خانوادۀ کاروانیِ خود — مسافران، نگهبانان، و شتربانان — یک تجربۀ جالب داشت. تنی چند از مردان، زنان، و کودکان که در امتداد مسیر حرکت کاروان زندگی میکردند در نتیجۀ تماسشان با عیسی از زندگی غنیتری برخوردار گشتند. برای آنها او یک راهبر خارق‌العادۀ یک کاروان معمولی بود. کلیۀ کسانی که از این موقعیتهای خدمت روحانی شخصی او برخوردار میشدند به واسطۀ آن سود نبردند، اما اکثریت عظیم آنهایی که با او دیدار داشتند و گفتگو نمودند برای باقیماندۀ زندگی طبیعی خود انسانهای بهتری شدند.

از میان کلیۀ سفرهای جهانی او، این سفر به دریای خزر عیسی را به خاور نزدیکتر ساخت، و او را قادر ساخت که فهم بهتری از مردمان خاور دور به دست آورد. او تماسی نزدیک و شخصی با هر یک از نژادهای بقا یافتۀ یورنشیا به جز نژاد سرخ برقرار ساخت. او از خدمت روحانی شخصی خود به هر یک از این نژادهای گوناگون و مردمان در هم آمیخته به همان اندازه لذت برد، و کلیۀ آنها پذیرای حقیقت زندهای بودند که او برای آنها آورد. اروپاییها از باختر دور و آسیاییها از خاور دور به گفتار او پیرامون امید و زندگی جاودان به طور همسان توجه نمودند و به واسطۀ زندگی حاوی خدمت مهرآمیز و خدمت روحانی که او با متانت بسیار در میان آنها به انجام رساند به طور یکسان تأثیر پذیرفتند.

سفر کاروانی از هر نظر موفقیتآمیز بود. این یکی از جالب‌ترین رخدادها در حیات بشری عیسی بود، زیرا او در طول این سال در یک ظرفیت مدیرانه عمل نمود. او برای چیزهایی که به او سپرده شده بود و برای هدایت امن مسافران که گروه کاروانی را تشکیل میدادند مسئول بود. و او به صادقانه‌ترین، مؤثرترین، و خردمندانهترین نحو وظایف چندگانۀ خویش را به انجام رسانید.

عیسی در بازگشت از ناحیۀ خزر، رهبری کاروان را در دریاچۀ ارومیه رها ساخت، و برای اندکی بیش از دو هفته در آنجا توقف نمود. او با یک کاروان بعد به عنوان یک مسافر به دمشق بازگشت، و در آنجا صاحبان شترها از او خواستند که در خدمت آنها باقی بماند. او این پیشنهاد را رد نمود، و به همراه صف کاروان به مقصد کَفرناحوم به سفر ادامه داد، و در اول آوریل سال 25 بعد از میلاد مسیح به آنجا رسید. او دیگر ناصره را به عنوان منزلگاه خود تلقی نمیکرد. کَفرناحوم منزلگاه عیسی، یعقوب، مریم، و روت شده بود. اما عیسی دیگر هرگز با خانوادهاش زندگی نکرد. او هنگامی که در کَفرناحوم بود به همراه زِبِدی‌ها در یک منزل زندگی میکرد.

3- سخنرانیهای ارومیه

عیسی در مسیر رفتن به دریای خزر برای استراحت و بازیافتن انرژی در شهر باستانی ارومیه در سواحل غربی دریاچۀ ارومیه برای چندین روز توقف نمود. در بزرگترین جزیره، از میان گروهی از جزایر که در فاصلۀ کوتاهی از ساحل در نزدیکی ارومیه واقع شده بودند، یک ساختمان بزرگ قرار داشت، یک آمفی تئاتر سخنرانی، که به ”روح مذهب“ تخصیص یافته بود. این ساختمان در واقع یک معبد فلسفۀ مذاهب بود.

این معبد مذهب توسط یک تاجر ثروتمند شهروند ارومیه و سه پسر او ساخته شده بود. این مرد سیمبویتون نام داشت، و او در زمرۀ نیاکانش مردمان متنوع بسیاری داشت.

سخنرانیها و بحثها در این مدرسۀ مذهب در ساعت ده هر روز صبح در هفته آغاز میگشت. جلسات بعدازظهر در ساعت سه آغاز میگشت، و مباحثات عصرانه در ساعت 8 گشایش مییافت. سیمبویتون یا یکی از سه پسرش همیشه این جلسات آموزشی، بحث، و گفتمان را سرپرستی میکردند. بنیانگذار این مدرسۀ بینظیر مذاهب بدون این که هیچگاه اعتقادات شخصی مذهبی خود را آشکار سازد زندگی کرد و مرد.

عیسی در چندین فرصت در این بحثها شرکت نمود، و پیش از آن که ارومیه را ترک کند، سیمبویتون با عیسی قرار گذاشت که در سفر بازگشت خود برای دو هفته نزد آنها موقتاً اقامت کند و بیست و چهار سخنرانی در رابطه با ”برادری انسانها“ انجام دهد، و دوازده جلسۀ عصرانۀ پرسش، بحث، و گفتمان در سخنرانیهایش به طور ویژه، و در رابطه با برادری انسانها به طور کلی صورت دهد.

مطابق این قرار، عیسی در سفر بازگشت توقف نمود و این سخنرانیها را ایراد کرد. این سیستماتیکترین و رسمی‌ترین سخنرانی از میان کلیۀ آموزشهای استاد در یورنشیا بود. او هرگز پیش یا پس از آن پیرامون یک موضوع، آنطور که در این سخنرانیها و بحثها پیرامون برادری انسانها نهفته بود به این اندازه سخن نگفت. در واقع این سخنرانیها در رابطه با ”سلطنت خداوند“ و ”پادشاهیهای انسانها“ بودند.

بیش از سی مذهب و فرقۀ مذهبی در هیئت استادان این معبد فلسفۀ مذهبی نمایندگی شده بود. این آموزگاران توسط گروههای مذهبی مربوطۀ خویش انتخاب شده، مورد حمایت واقع شده، و کاملاً معتبر شناخته شده بودند. در این هنگام در حدود هفتاد و پنج آموزگار در هیئت استادان وجود داشت، و آنها در کلبههایی که هر یک حدوداً دوازده تن را جای میدادند زندگی میکردند. این گروهها در هر ماه جدید از طریق قرعهکشی تغییر مییافتند. عدم تحمل دیگران، روح ستیزهجویی، یا هر رفتار دیگری که مخل نظم آرام جامعه میگشت موجب اخراج فوری و بیدرنگ آموزگار متخلّف میشد. او بدون تعارف اخراج میگشت، و فرد جایگزین او که در لیست انتظار قرار داشت به جای او منصوب میشد.

این آموزگاران مذاهب گوناگون تلاش زیادی به خرج میدادند که نشان دهند مذاهبشان در رابطه با چیزهای بنیادین این حیات و حیات بعد چقدر مشابه هم هستند. تنها یک دکترین وجود داشت که برای دستیابی به مسند این هیئت استادان می‌بایست پذیرفته میشد: هر آموزگار میبایست مذهبی را نمایندگی میکرد که خداوند، یعنی نوعی الوهیت متعال را، مورد شناسایی قرار میداد. پنج آموزگار مستقل در هیئت استادان وجود داشتند که هیچ مذهب سازمان یافتهای را نمایندگی نمی‌کردند، و عیسی به عنوان چنین آموزگار مستقلی در برابر آنها ظاهر گشت.

هنگامی که ما، بینابینیها، در ابتدا خلاصۀ آموزشهای عیسی در ارومیه را آماده کردیم، در رابطه با حکمت گنجانیدن این آموزشها در آشکارسازی الهی یورنشیا میان سرافیمهای کلیساها و سرافیمهای پیشرفت یک عدم توافق به وجود آمد. شرایط قرن بیستم، که بر مذهب و دولتهای بشری، هر دو، حاکم است، آنقدر متفاوت از شرایط حاکم در روزگار عیسی است که به راستی دشوار بود که آموزشهای استاد در ارومیه را با مشکلات سلطنت خداوند و پادشاهیهای انسانها، آنطور که این کارکردهای دنیا در قرن بیستم موجود هستند، انطباق داد. ما هرگز قادر نبودیم بیانیهای را پیرامون آموزشهای استاد تدوین کنیم که برای هر دو گروه از این سرافیمهای دولت سیارهای قابل پذیرش باشد.

 سرانجام، رئیس ملک صادقِ کمیسیون آشکارسازی الهی، کمیسیونی متشکل از سه نفر از افراد ما را منصوب نمود تا دیدگاه ما را پیرامون آموزشهای استاد در ارومیه، آنطور که با شرایط مذهبی و سیاسی قرن بیستم در یورنشیا انطباق یافته است، آماده سازد

از این رو، ما سه بینابینیِ ثانویه این انطباق آموزشهای عیسی را تکمیل نمودیم، و اظهارات او را آنطور که آنها را به شرایط کنونی دنیا اطلاق میکنیم بازگو نمودیم، و ما اکنون این اظهارات را آنطور که موجود هستند، پس از این که توسط رئیس ملک صادق کمیسیون آشکارسازی الهی ویرایش گشته است، ارائه میداریم. [


7- سال سی و یکم (سال 25 بعد از میلاد مسیح)

هنگامی که عیسی از سفر به دریای خزر بازگشت، میدانست که سفرهای جهانی او تقریباً پایان یافته است. او فقط یک سفر دیگر به خارج از فلسطین انجام داد، و آن به سوریه بود. او بعد از یک دیدار کوتاه از کفرناحوم به ناصره رفت، و به منظور دیدار برای چند روز در آنجا توقف نمود. او در اواسط آوریل ناصره را به مقصد تایر ترک نمود. او از آنجا به سوی شمال سفرش را ادامه داد، و برای چند روز در سیدون موقتاً اقامت نمود، اما مقصد او انطاکیه بود.

این سالِ سیر و سیاحت تنهای عیسی در فلسطین و سوریه است. در سرتاسر این سالِ سفر او با نامهای گوناگون در بخشهای مختلف کشور شناخته شده بود: نجار ناصره، قایق ساز کفرناحوم، کاتب دمشق، و آموزگار اسکندریه.

پسر انسان بیش از دو ماه در انطاکیه زندگی کرد، کار کرد، مشاهده کرد، مطالعه کرد، دیدار کرد، خدمت روحانی کرد، و در تمامی مدت یاد گرفت که انسان چگونه زندگی میکند، چگونه میاندیشد، احساس میکند، و نسبت به محیط وجود بشری واکنش نشان میدهد. برای سه هفته از این دوره او به عنوان یک چادرساز کار کرد. او مدتی طولانیتر از هر مکان دیگر که در این سفر دیدار نمود در انطاکیه باقی ماند. ده سال بعد، هنگامی که پولس رسول در انطاکیه موعظه می‌کرد و شنید که پیروانش در رابطه با دکترین کاتب دمشق سخن میگویند، نمیدانست که شاگردانش صدای خود استاد را شنیده بودند و به آموزشهای او گوش داده بودند.

منبع بولتن یورنشیا


امیر تهرانی

ح.ف


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد