نادرشاه و حادثه انفجار توپ
...سانحه عجیبه که در آن اوان اتفاق افتاد اینکه: در حینی که توپچیان بامر والا(نادرشاه)، گرم پر کردن و انداختن توپ بزرگ بجانب قلعه بودند. حضرت ظلّ اللهی بر سر قلعه آمده، محاذی دهن توپ ایستاده،و متوجه تعلیم توپچیان بودند. در آن اثنا که توپچی توپ را خالی کرده، و دوباره مشغول پر کردن آن شد، آن حضرت بالهام غیبی عزم مراجعت کرده، همینکه پنج شش قدم از آن موضع خطرناک دور شدند، ناگاه توپ از حرارت درون آتش گرفته ، سعید سلطان کلانتر درون، و چند نفر از توپچیان و ملازمان مروی، که در آنجا بودند بصاعقه فنا سوختند.
اگرچه وقوع این حادثه، ملالافزای خاطرها گردید، امّا از آنجا که دل حقیقت- سرشت اقدس، کوه پابرجای جهان توکّل، و ضمیر منیرش لنگر البرزپیکر دریای تحمّل بود، بصرصرانگیزی ریاح نوائب، و لطمهخیزی امواج حوادث از جا درنمیآمد. این امر را بر احتراق کوکب طالع خصم بداختر محمول فرمودند.(نادر گفته بود این حادثه نشان از بخت بد و نابودی دشمن من دارد.)
شبی که افاغنه تسلیم شدند
آن شب گلوله توپهای صفشکن، بر برج و باره حصار رخنهافکن گشته، روز دیگر بهمین نهج، توپهای صاعقه بار آتشافروز خرمن هستی مرد و زن میبودند، تا اینکه از صدمات توپ، حصار قلعه مانند دل قلعگیان تزلزل یافته، یک طرف برج فرو ریخت، دلیران میدان نبرد یورش برده شیرحاجی را تصرف کردند.
افاغنه بعد از مشاهده این حال از در استیمان درآمدند. روز دیگر که صبح صادق تیغ مهر بگردن افکنده، از قلعه افق برآمد. کلانتر سنگان شمشیر استیمان را هیکل گردن ساخته، دست در ذیل ندامت زده، متقبل دادن سیورسات گشته، بقلعه برگشت و دوباره سرکشی بنیاد نهاد.
از این واقعه، آتش قهر قهرمان زمان(نادر شاه ۹ شعلهور گشت. جیش انجم حشر، بفرمان آن سرور، قلعه را در میان گرفته، مشغول ستیز شد. در شب هفتم ماه مزبور قلعه بتصرف درآمد. مردان و زنان ایشان عرضه قتل و اسر گشتند، و آن سرزمین لگد کوب جنود ظفرنشان، و اموال و اسباب قلعه حمل مطایای کوه توان گشت.
بعد از آنکه کار قلعگیان ساخته، و قلعه از متنفس پرداخته شد، از مستحفظان فرزانه با خزر خبر رسید که هفت هشت هزار نفر افاغنه هرات باعانت اهل سنگان، وارد نیازآباد گشتهاند.
کوکبه والا نیز بعزم مقابله برآمده خواف را که در یک فرسخی سنگان واقع، و قلعه محکم و مکان خرم بود، محل قرار قرار داده بمفاد «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ» برای هر فرقه و گروه منزل و مکانی مقرر فرمودند. روز دیگر افاغنه که بجنگ قزلباشیه جری بودند، در کمال دلیری وارد دو فرسخی اردوی همایون گشتند. غافل از اینکه:
فرد: گربه شیر است درگرفتن موشلیک موش است در مصاف پلنگ.
روانشناسی نادری و جنگ تدریجی نادر شاهی
چون چشم مردم ایران عموماً از افاغنه هراسان بود ، و آن اول جنگ آن طایفه با لشکر خراسان بود. حضرت ظلّ اللهی که وایافته رموز آگاهی و عیارسنج نقد حیات لشکری و سپاهی بود. جنگ میدان را مقرون مصلحت ندانسته، میخواستند که آهستهآهسته غازیان را باولی خور طعمه خصم افکنی ساخته، بتدریج بتقویت دلهای باخته ایشان پرداخته، بعد از آنکه ایشان را دلیر، و در عرصه دشمن شکاری شیرگیر سازند رخصت میدان جنگ دهند.
لهذا لشکریان را امر فرمودند که در همان لشگرگاه خودسازی، و بتیر و تفنگ دستبازی کرده باشند، تا رفته رفته جری، و بعد از خود آزمایی در جنگ میدان، کارفرمای تیغ دلاوری گردند. پس آن حضرت بعد از ترتیب ضابطه لشکر و استحکام سنگر، پانصد نفر از دلیران کارآزموده را سوار، و در تیررس معسکر نصرت اثر، بنسیم جلوه بادپای خاکنورد، آتشافروز نائره جنگ و پیکار گشتند.
هرچند غازیان بتمنّای میدان از جا درآمدند، خدیو تهمتن رزم، باقتضای رویه حزم، عنانداری توسن عزم، ایشان کرده، سپاهیانه با آن گروه آغاز دستبرد و بتوپ و تفنگ بنیاد زد و خورد نمودند.
جمعی کثیر از افاغنه را طعمه شمشیر حرب، و لواء ظفر را بخون ایشان چرب کردند. القصه تا چهار روز دیگر معرکه قتال باین نهج آراسته، هر دفعه غلبه و نصرت از این طرف بروجه خواسته بعمل آمد.
در شب چهارم که سپاه خیمهنشین ماه، در معرکه سپهر، از دایره هاله سپر انداخت و احشام نجوم بدامن دشت فلک هجوم کرد. افاغنه حرب را بهرب(فرار) بدل ساخته، بجانب هرات برگشتند. آن حضرت نیز تعاقب را مقرون بصلاح ندانسته، حرکت بر سر هرات را بوقت دیگر محول و موقوف، و عنان اشهب گیتینورد عنبرین ستام را، بجانب ارض اقدس معطوف ساختند.
امیر تهرانی
ح.ف