گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران
گوشه ها یی از تاریخ ایران

گوشه ها یی از تاریخ ایران

بررسی گوشه هایی از تاریخ ایران

سپیده دم تاریخ باستان ایران از زبان فردوسی(۱)


گیومرث

فردوسی در آغاز شاهنامه  چند پرسش تاریخی مطرح کرده و از بنیانگذاری تاریخ حکومتی ایران سخن به میان آورده  و آنگه خود به زبان شعر به این پرسش ها پاسخ داده است. بر اساس مدارکی که او در دست داشته نخستین بنیانگدار حکومت در      ایر ان گیومرث بوده است:

سخن گوی دهقان چه گوید نخست

که نامی بزرگی به گیتی که جست

که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد

ندارد کس آن روزگاران به یاد

مگر کز پدر یاد دارد پسر

بگوید ترا یک به یک در به در

که نام بزرگی که آورد پیش

کرا بود از آن برتران پایه بیش

پژوهندهٔ نامهٔ باستان

که از پهلوانان زند داستان


در ادامه از قول پژوهنده نامه ها و مدارک باستانی از گیومرث نام برده و او را  اولین ایرانی می داند که آیین حکومت و تخت و کلاه را  پایه ریزی کرد:


چنین گفت کآیین تخت و کلاه

کیومرث آورد و او بود شاه


چو آمد به برج حمل آفتاب

جهان گشت با فر و آیین و آب


بتابید ازآن سان ز برج بره

که گیتی جوان گشت ازآن یکسره


کیومرث شد بر جهان کدخدای

نخستین به کوه اندرون ساخت جای



کوه منزلگاه ظهور گیومرث

فردوسی منزلگاه ظهور نخستین فرمانروای ایران را کوهی بلند معرفی می کند.زیرا کوه نماد قدرت و مقاومت و پایداری است.


سر بخت و تختش برآمد به کوه

پلنگینه پوشید خود با گروه


گیومرث لباس پلنگینه می پوشیده و نخستین کارش پرورش و آموزش آئین زندگی بوده است:


ازو اندر آمد همی پرورش

که پوشیدنی نو بد و نو خورش


به گیتی درون سال سی شاه بود

به خوبی چو خورشید بر گاه بود


همی تافت زو فر شاهنشهی

چو ماه دو هفته ز سرو سهی


دد و دام و هر جانور کش بدید

ز گیتی به نزدیک او آرمید


بنا به گفته فردوسی او به اهلی کردن حیوانات نیز دست آغازیده است،


دوتا می‌شدندی بر تخت او

از آن بر شده فره و بخت او


سپس به معرفی دو شخصیت می پردازد که آئین و دین را از گیومرث آموختند و احتمالا انان نخستین مربیان فرهنگی و دینی مردمان بودند!


به رسم نماز آمدندیش پیش

وزو برگرفتند آیین خویش

امیر تهرانی راد(ح.ف)

ادامه دارد

۱۰۰نکته در باره حمله مغول به ایران(۱۰): خلیفه عباسی در حمله مغول به ایران دست داشت(۲)

نقش خلیفه عباسی در حمله چنگیز به ایران

تحقیقات اخیر حکایت از آن دارد که خلیفه عباسی ناصر الدین به خاطر دشمنی که با خوارزمشاه و ایران داشت در تشویق مغول برای حمله به ایران دست داشته بوده است.
ولی پیگیری این که چنگیز به پیام از طرف خلیفه بغداد توجه کرده و یا چه میزان توجه کرده و آنهم در زمان چنگیز کاریست مشکل !اما گزارشاتی وجود دارد که می گویند خلیفه عباسی سفیری به نزد چنگیز فرستاده و با دادن اطلاعات او را در حمله به سرزمین های تحت حکونت خوارزمشاهیان تشویق کرده است.

ابن اثیر تاریخنگار عرب که در همان زمان می زیسته است وقتی می خواهد دلائل حمله تاتار به سرزمین‌های اسلامی را ذکر کند چنین می‌نویسد:

"...هرچه بوده، بوده و من ذکر نکرده‌ام، تو گمانت را خیر گردان و از خبر نپرس."

و زمانی که خلیفه عباسی مرد ابن اثیر در تاریخ خود مطلب جدیدی درج کرد:

«آنچه عجم به او نسبت می‌دهند که او کسی است که تاتار را به طمع بلاد اسلامی انداخت و در این مورد به آنان نامه نوشت، صحت دارد.»

دیگر تاریخنگار اهل دمشق که او نیز عرب بود یعنی ابن کثیر نیز تایید کرده است: «اینکه ایرانیان می‌گویند این الناصر بود که مغولان را تحریک کرد، درست است و این گناهی است بزرگ، که هر گناهی در برابر آن کوچک می‌نماید».  دیگر چهرهای مشهور عربی مانند ابن واصل، مقریزی، ابن خلدون هم روایت ابن اثیر را تأیید کرده اند.

البته بسیاری از حکام عرب هنوز هم در مورد ایران و ایرانی همین گونه عمل می کنند که این ناشی از احساس حقارت درونی آنان در مقابل ایر ان و ایرانی است.
پر واضح است که خلیفه عباسی نابودی سلسله منحوس خود را رقم زد. چون چهل سال بعد نوه چنگیز یعنی هلاکو خان ایرانی شده از ایران به بغداد لشگر کشید و بر سلسله عباسیان حکم مرگ زد.

صدام هم به ایران حمله کرد و شاید چندسالی بعد بود که خود به جهنم رفت.

قالی ایران شناسنامه ایر ان است


قالی ۱۲۰۰ متر مربعی
سالها پیش یک سازمان تجاری اقتصادی خصوصی از من  خواست که بر ای فرش ۱۲۰۰ متر مربعی که در کاشان بافته بودند مشتری پیدا کنم. 
این فرش برای اولین بار بود که پس از فرش زرین ۱۲۰۰ متر مربعی دوران ساسانی که عربها به غارت بردند  در ایران بافته شده بود. یعنی مجددا یک فرش با مساحت هزار و دویست متربع و پس از هزار و چهارصد سال در ایران و در کاشان مهد بافت فرشهای جاودانه  و توسط پنجه های هنرمند ان ایرانی بار دیگر خلق شده بود.
بر حسب دستور فروشنده  بدنبال مشتری خارجی گشتم . یعنی صاحبان فرش می خواستند صادرات فرش را بار دیگر با فروش این فرش در جهان مطرح سازند.
می دانستم که پیش از انقلاب شرکتی بنام" فرش ایر ان و خاورمیانه" در پائین میدان فردوسی و برای سالها کار می کرد که اصل کار دست متخصصین و بازرگانان انگلیسی بود.
خوب آن شرکت که منحل شده بود و اطلاعاتش موجود نبود ناچار انجا به موزه فرش رفتم و کارشناسان آنجا کتابچه ای را به من  نشان دادند که فهرست نام متخصصانی را که در شرکت فرش ایران و خاورمیانه کار می کردندثبت شده بود.
در فهرست نام یک نفر را نشان داده و گفتند که او سالها در ایران زندگی و کار می کرده است. به آدرس او نامه ای نوشتم و شماره تلکس دادم. چند روز بعد از طریق تلکس جواب داد تا دور روز دیگر در تهران خواهم بود.
او آمد. 
در اتوموبیل و در حالی که به سمت محل نگاهداری فرش می رفتیم گفت: البته  این فرش بزرگی است و از این که برای اولین بار بعد از هزار و چهار صد سال بیشتر در ایران بافته شده خودش امتیاز بزرگی است . ولی فکر نمی کنم که آن طرافت فرش زرین ساسانی را داشته باشد.من عکسهایی از فرش را برای او فرستاده بودم.
وقتی به محل نگهداری فرش رسیدیم  او بدقت و با وسائل لازم فرش را بررسی و تعداد گره ها را در هررج شمرد. دوباره شمرد. سه بار شمرد.
آنگاه سر بلند کرده نگاهی به من کرده و گفت:"خودش است، همان فرش دوران ساسانی ،با همان ظرافت !فرش فقط بزرگ نیست .بلکه یک شاهکار است،"
آنگاه گفت من بهترین مشتری را برای آن پید خواهم کرد. اگرچه اگر جای صاحبان فرش بودم آنرا در همین ای ان نگه می داشتم.

در مسیر باز گشت ، ناگهان گفت:" می خواهم اعترافی بکنم.
پرسیدم: در نورد فرش؟
پاسخ داد: خیر در مورد مردم ایران . هرچه وسائل ارتباط جمعی غرب حتی کشور خود من انگلیس در باره مردم ایران می گوید و آنانرا جنگ طلب معرفی می کند صد در صد دروغ است. این ملت جنگ طلب نیست. جنگ را به او تحمیل کرده اند.

او اقدامات خود را انجام داد و من گزارش را به صاحبان فرش دادم . دیگر هیچ خبری نشد. چون مرا در جریان قرارندادند. فروختند، نفروختند نمی دانم.


۱۰۰ نکته در باره حمله مغول به ایران(۹): ماجرای شهر مرزی اترار


واقعا در مرز اترار چه اتفاق افتاد؟

من در یکی از نوشتارها ی پیشین به این نکته اشاره کردم که کشتار عاملان چنگیز در مرز ایران بخاطر مال اندکی بوده که همراه مغولان بوده است ولی اخیرا تحقیق دیگری صوزت گرفته که مختصر آنرا با دکر منبع د  اینجا می آورم:

"حادثه ی اترار نقطه ی عطفی در حمله ی مغول به ایران است و لذا مورخان، نظر به اهمیت موضوع، ولو اندک، اشاراتی به این واقعه داشته اند. اما به راستی کسانی که در اترار کشته شدند چه کسانی بودند؟ آیا آنان بازرگانانی بودند که به دنبال یک تفاهمنامه ی ً اقتصادی دو طرفه و صرفا به قصد تجارت به قلمرو خوارزمشاهی آمدند؟ یا به گفتهی نسوی جاسوسانی در لباس بازرگان بودند؟ 

علت واقعی قتل این افراد چه بوده است؟ تعداد آنها چند نفر بوده است؟ 

قبل از پاسخگویی به این سؤاالت باید به نکته ای اشاره نمود که نویسندگان در آثار خود کمتر به آن توجه نمودهاند ولی در گزارشهای متفاوت مورخان عهد مغول جلب نظر می‌کند. 

مورخانی که در نوشتههای خود از خوارزمشاهیان و خالفت عباسی طرفداری نمودهاند، اغلب گناه این قضیه را بر گردن مغول انداختهاند 

و در داوریهای خود این افراد را جاسوسانی در لباس بازرگان معرفی نمودهاند. اما دستهای دیگر از مورخان که با نگاه منصفانهتری به این ماجرا نگاه کردهاند و خود گاهی در دربار مغول نیز بودهاند به بازرگانبودن این افراد اشاره داشتهاند و بهطور آشکار از اشتباه محمد خوارزمشاه و طمعورزی حاکم مرزی سخن گفتهاند. هر چند در تاریخ نمیتوان با قطعیت درخصوص رویدادی سخن گفت، با این وجود با بررسی دیدگاههای منابع این عصر و نظر اندیشمندان میتوان به این نتایج دست یافت: 

1 .در مورد تعداد این افراد، نظر جوینی در تاریخ جهانگشا را باید پذیرفت. گفتیم که برخی منابع، همچون جوزجانی، تعداد آنها را 500 تن دانسته و برخی نظیر ابنعبری این تعداد را 150 تن میدانند. اما با توجه به اینکه تاریخ جهانگشا قدیمیترین منبعی است که آمار بازرگانان در آن ذکر شده، و با در نظر گرفتن این موضوع که عطاملک جوینی به علت نزدیک‌بودن به دربار مغول، منابعی را در اختیار داشته که دسترسی به آنها برای هر کس امکانپذیر نبوده است، نظر وی صحیحتر به نظر میرسد؛ ضمن این‌که در برخی منابع صری ًحا ذکر شده که چنگیز »پسران و نوینان و امرا را فرمود تا هر کس از اقوام خویش دو سه کس مرتب کنند و سرمایه بالش زر و نقره دهند تا با این جماعت به والیت سلطان روند و تجارت کنند 

...« )جوینی، ج 1 ،ص 60 .)تقری ًبا افرادی که در این حادثه به قتل رسیدند بایستی، با توجه به شواهد 450 نفر بوده باشند. نظر به اعتماد 

مورخان بعدی به مؤلف جهانگشا نیز، این آمار پذیرفته تر است.

2 .این افراد بازرگان بودند و بنا به دالیلی نمیتوانستهاند جاسوس باشند. مهمترین دالیلی که نگارنده را به این نتیجه رسانده 

بدین شرح است: 

ـ تعداد زیاد این افراد امکان جاسوسبودن آنان را رد می‌کند. 

البته منکر این قضیه نمیتوان شد که ممکن بود عدهای هم در میان این جمع قصد تجسس و جاسوسی داشتهاند، اما اکثر آنها تاجر 

بودهاند.

ـ کاالهایی که این افراد با خود داشتند، از نظر قیمت و ارمالی، بسیار زیاد بوده است، حال اگر قصد این افراد جاسوسی 

بود، به حکم عقل باید با مالالتجارهی کم ارزشتری به خاکبیگانه وارد میشدند. چرا که رهبر آنان )چنگیز( صددرصد این 

احتمال را میداد که شاید این افراد شناسایی شوند و کاالهای گرانقیمتی با آنان روانه نمی‌کرد.

ـ این هیئت بالفاصله بعد از بازگشت هیئت بازرگانی ایران از نزد چنگیز، به ایران آمدند. حسن رفتار چنگیز با آنان این 

اطمینان را به او میداد که می ً تواند متقابال بازرگانانی را به ایران اعزام کرد و از منافع آن برخوردار گردد.

ـ بنا به فرض، اگر یکی از اهداف چنگیزخان اطالعگیری و ً جاسوسی بوده باشد، مطمئنا تمام کاروانیان به دلیل اهمیت این 

موضوع، از آن خبر نداشتند و بیشتر آنان تنها با نیت تجارت و بهرهمندی از عواید آن وارد قلمرو ایران شدند.

ـ ارزش کاالهای تجاری، مغو لان به قدری زیاد بود که این امر باعث نگرانی چنگیزخان شده بود. بیشتر متون تاریخی اذعان می‌کنند 

که چنگیز ورود کاروان تجاری را به وسیلهی هیئتی ک ً ه قبال فرستاده بود به سلطان محمد خوارزمشاه اعالم کرده و به وی رعایت حقوق 

بازرگانان را متذکر شده بود. این اقدام چنگیز در واقع نوعی اقدام برای حصول اطمینان از به سالمت رسیدن این اموال بوده و وی با 

این شکل خواسته به نوعی اموال را بیمه کند.

ـ بیشتر منابع، با شرحی که از مالالتجارهی مغولها دادهاند، بازرگان بودن این جماعت را مستقیم یا غیرمستقیم تأیید 

کردهاند.

ـ در منابع دیده نمیشود که غایرخان هیچ دلیلی برای جاسوس بودن آنان به سلطان محمد ارائه داده باشد.

ـ چنانکه این افراد جاسوس بودند میتوانستند از راه دیگری وارد ایران شوند در حالی‌که از مرز اترار وارد شدند، شهری که از نظر تجاری یک شهر شناخته شده بود و میتوانست مأموریت جاسوسی آنان را دچار مشکل کند.

ـ اگر حاکم اترار از واژهی جاسوس در مورد آنها استفاده نموده، ظاهراً به این دلیل بوده که احساس می‌کرده است که 

سلطان خوارزمشاه در این خصوص ادعای او را بیشتر باور می‌کند، چرا که متون تاریخی تأیید کردهاند که شخص سلطان ً محمد قبال افرادی را برای تجسس به قلمرو مغولان اعزام کرده بود و لذا اگر غایرخان نیز از کلمهی جاسوس برای این افراد استفاده کرده است با توجه به زمینهی قبلی در سلطان از این مسئله بوده است. از همه مهمتر اینکه تنها مورخانی برجاسوس بودن بازرگانان مغول تأکید داشتهاند که سیاست جانبدارانهای 

نسبت به خوارزمشاهیان در پیش گرفته بودند.بنابراین قتل این بازرگانان، از نظر نگارنده به دالیل زیر 

صورت گرفته است: 

1 .طمع بیچون و چرای غایرخان در اموال بازرگانان مغول. و این همان است که مؤلف تاریخ جهانگشا نیز به وضوح بیان نموده است، اگرچه در ابتدا کینهی غایرخان نسبت به توهین یکی از کاروانیان را به عنوان علت کشتار ذکر می‌کند.

2 .حجم مالالتجارهی بازرگانان بسیار چشمگیر بوده و با شرحی که منابع تاریخی میدهند، از نظر قیمت ارزش باالیی 

داشته است.

ً 3 .اگر واقعا توهین شخصی یکی از کاروانیان باعث رنجش غایرخان شده بود، بهطور طبیعی باید همان فرد مجازات میشد، نه کل افراد کاروان؛ بنابراین قتلعام بازرگانان باید دلیل دیگری داشته باشد که همان طمع غایرخان در اموال آنان است.

4 .غایرخان در تأیید جاسوس بودن بازرگانان دلیلی موجه ارائه نمیدهد و این نکته مبین این است که تهمت جاسوسی فقط بهانهای برای کشتار آنان و ضبط اموالشان بوده است. وی از قبل آنان را کافر و جاسوس معرفی کرده و قبل از اثبات جرم 

آنها، اموالشان را مصادره نموده است و این نکتهای است که در عرف سیاسی آن روزگار هم رایج نبود.

5 .غیر از محدود منابعی که به آنها اشاره شد، مورخان منصف دیگر نیز در این جریان حرص و طمع غایرخان را علت این کشتار بیان می‌کنند.

منبع

مقاله خانم سهیلا نعیمی

دوره یازدهم شماره ۳ ، بهار ۱۳۸۹

ادامه دارد...

۱۰۰ نکته در باره حمله مغول به ایران(۹)

واقعا در مرز اترار چه اتفاق افتاد؟

من در یکی از نوشتارها ی پیشین به این نکته اشاره کردم که کشتار عاملان چنگیز در مرز ایران بخاطر مال اندکی بوده که همراه مغولان بوده است ولی اخیرا تحقیق دیگری صوزت گرفته که مختصر آنرا با دکر منبع د  اینجا می آورم:

"حادثه ی اترار نقطه ی عطفی در حمله ی مغول به ایران است و لذا مورخان، نظر به اهمیت موضوع، ولو اندک، اشاراتی به این واقعه داشته اند. اما به راستی کسانی که در اترار کشته شدند چه کسانی بودند؟ آیا آنان بازرگانانی بودند که به دنبال یک تفاهمنامه ی ً اقتصادی دو طرفه و صرفا به قصد تجارت به قلمرو خوارزمشاهی آمدند؟ یا به گفتهی نسوی جاسوسانی در لباس بازرگان بودند؟ 

علت واقعی قتل این افراد چه بوده است؟ تعداد آنها چند نفر بوده است؟ 

قبل از پاسخگویی به این سؤاالت باید به نکته ای اشاره نمود که نویسندگان در آثار خود کمتر به آن توجه نمودهاند ولی در گزارشهای متفاوت مورخان عهد مغول جلب نظر می‌کند. 

مورخانی که در نوشتههای خود از خوارزمشاهیان و خالفت عباسی طرفداری نمودهاند، اغلب گناه این قضیه را بر گردن مغول انداختهاند 

و در داوریهای خود این افراد را جاسوسانی در لباس بازرگان معرفی نمودهاند. اما دستهای دیگر از مورخان که با نگاه منصفانهتری به این ماجرا نگاه کردهاند و خود گاهی در دربار مغول نیز بودهاند به بازرگانبودن این افراد اشاره داشتهاند و بهطور آشکار از اشتباه محمد خوارزمشاه و طمعورزی حاکم مرزی سخن گفتهاند. هر چند در تاریخ نمیتوان با قطعیت درخصوص رویدادی سخن گفت، با این وجود با بررسی دیدگاههای منابع این عصر و نظر اندیشمندان میتوان به این نتایج دست یافت: 

1 .در مورد تعداد این افراد، نظر جوینی در تاریخ جهانگشا را باید پذیرفت. گفتیم که برخی منابع، همچون جوزجانی، تعداد آنها را 500 تن دانسته و برخی نظیر ابنعبری این تعداد را 150 تن میدانند. اما با توجه به اینکه تاریخ جهانگشا قدیمیترین منبعی است که آمار بازرگانان در آن ذکر شده، و با در نظر گرفتن این موضوع که عطاملک جوینی به علت نزدیک‌بودن به دربار مغول، منابعی را در اختیار داشته که دسترسی به آنها برای هر کس امکانپذیر نبوده است، نظر وی صحیحتر به نظر میرسد؛ ضمن این‌که در برخی منابع صری ًحا ذکر شده که چنگیز »پسران و نوینان و امرا را فرمود تا هر کس از اقوام خویش دو سه کس مرتب کنند و سرمایه بالش زر و نقره دهند تا با این جماعت به والیت سلطان روند و تجارت کنند 

...« )جوینی، ج 1 ،ص 60 .)تقری ًبا افرادی که در این حادثه به قتل رسیدند بایستی، با توجه به شواهد 450 نفر بوده باشند. نظر به اعتماد 

مورخان بعدی به مؤلف جهانگشا نیز، این آمار پذیرفته تر است.

2 .این افراد بازرگان بودند و بنا به دالیلی نمیتوانستهاند جاسوس باشند. مهمترین دالیلی که نگارنده را به این نتیجه رسانده 

بدین شرح است: 

ـ تعداد زیاد این افراد امکان جاسوسبودن آنان را رد می‌کند. 

البته منکر این قضیه نمیتوان شد که ممکن بود عدهای هم در میان این جمع قصد تجسس و جاسوسی داشتهاند، اما اکثر آنها تاجر 

بودهاند.

ـ کاالهایی که این افراد با خود داشتند، از نظر قیمت و ارمالی، بسیار زیاد بوده است، حال اگر قصد این افراد جاسوسی 

بود، به حکم عقل باید با مالالتجارهی کم ارزشتری به خاکبیگانه وارد میشدند. چرا که رهبر آنان )چنگیز( صددرصد این 

احتمال را میداد که شاید این افراد شناسایی شوند و کاالهای گرانقیمتی با آنان روانه نمی‌کرد.

ـ این هیئت بالفاصله بعد از بازگشت هیئت بازرگانی ایران از نزد چنگیز، به ایران آمدند. حسن رفتار چنگیز با آنان این 

اطمینان را به او میداد که می ً تواند متقابال بازرگانانی را به ایران اعزام کرد و از منافع آن برخوردار گردد.

ـ بنا به فرض، اگر یکی از اهداف چنگیزخان اطالعگیری و ً جاسوسی بوده باشد، مطمئنا تمام کاروانیان به دلیل اهمیت این 

موضوع، از آن خبر نداشتند و بیشتر آنان تنها با نیت تجارت و بهرهمندی از عواید آن وارد قلمرو ایران شدند.

ـ ارزش کاالهای تجاری، مغو لان به قدری زیاد بود که این امر باعث نگرانی چنگیزخان شده بود. بیشتر متون تاریخی اذعان می‌کنند 

که چنگیز ورود کاروان تجاری را به وسیلهی هیئتی ک ً ه قبال فرستاده بود به سلطان محمد خوارزمشاه اعالم کرده و به وی رعایت حقوق 

بازرگانان را متذکر شده بود. این اقدام چنگیز در واقع نوعی اقدام برای حصول اطمینان از به سالمت رسیدن این اموال بوده و وی با 

این شکل خواسته به نوعی اموال را بیمه کند.

ـ بیشتر منابع، با شرحی که از مالالتجارهی مغولها دادهاند، بازرگان بودن این جماعت را مستقیم یا غیرمستقیم تأیید 

کردهاند.

ـ در منابع دیده نمیشود که غایرخان هیچ دلیلی برای جاسوس بودن آنان به سلطان محمد ارائه داده باشد.

ـ چنانکه این افراد جاسوس بودند میتوانستند از راه دیگری وارد ایران شوند در حالی‌که از مرز اترار وارد شدند، شهری که از نظر تجاری یک شهر شناخته شده بود و میتوانست مأموریت جاسوسی آنان را دچار مشکل کند.

ـ اگر حاکم اترار از واژهی جاسوس در مورد آنها استفاده نموده، ظاهراً به این دلیل بوده که احساس می‌کرده است که 

سلطان خوارزمشاه در این خصوص ادعای او را بیشتر باور می‌کند، چرا که متون تاریخی تأیید کردهاند که شخص سلطان ً محمد قبال افرادی را برای تجسس به قلمرو مغولان اعزام کرده بود و لذا اگر غایرخان نیز از کلمهی جاسوس برای این افراد استفاده کرده است با توجه به زمینهی قبلی در سلطان از این مسئله بوده است. از همه مهمتر اینکه تنها مورخانی برجاسوس بودن بازرگانان مغول تأکید داشتهاند که سیاست جانبدارانهای 

نسبت به خوارزمشاهیان در پیش گرفته بودند.بنابراین قتل این بازرگانان، از نظر نگارنده به دالیل زیر 

صورت گرفته است: 

1 .طمع بیچون و چرای غایرخان در اموال بازرگانان مغول. و این همان است که مؤلف تاریخ جهانگشا نیز به وضوح بیان نموده است، اگرچه در ابتدا کینهی غایرخان نسبت به توهین یکی از کاروانیان را به عنوان علت کشتار ذکر می‌کند.

2 .حجم مالالتجارهی بازرگانان بسیار چشمگیر بوده و با شرحی که منابع تاریخی میدهند، از نظر قیمت ارزش باالیی 

داشته است.

ً 3 .اگر واقعا توهین شخصی یکی از کاروانیان باعث رنجش غایرخان شده بود، بهطور طبیعی باید همان فرد مجازات میشد، نه کل افراد کاروان؛ بنابراین قتلعام بازرگانان باید دلیل دیگری داشته باشد که همان طمع غایرخان در اموال آنان است.

4 .غایرخان در تأیید جاسوس بودن بازرگانان دلیلی موجه ارائه نمیدهد و این نکته مبین این است که تهمت جاسوسی فقط بهانهای برای کشتار آنان و ضبط اموالشان بوده است. وی از قبل آنان را کافر و جاسوس معرفی کرده و قبل از اثبات جرم 

آنها، اموالشان را مصادره نموده است و این نکتهای است که در عرف سیاسی آن روزگار هم رایج نبود.

5 .غیر از محدود منابعی که به آنها اشاره شد، مورخان منصف دیگر نیز در این جریان حرص و طمع غایرخان را علت این کشتار بیان می‌کنند.

منابع

1 .ابناثیر، عزالدین علی. تاریخ الکامل )تاریخ بزرگ اسالم و ایران(. ترجمه"


منبع

مقاله خانم سهیلا نعیمی

دوره یازدهم شماره ۳ ، بهار ۱۳۸۹

enasni.ir