دلایل عقب ماندگی کشورمان در زمینه های علم و معرفت را می توان بصورت زیر فهرست نمود:
1-وجود جنگ های داخلی و درگیری های نظامی در قلمرو جغرافیایی ایران
2-حمله های نظامی ویرانگر مانند:
3-حملات مغول،
4-حمله تیمور لنگ
. بدیهی است که تولید علمی در سایه صلح و آرامش صورت می گیرد، چنانکه در دوره غزنویان دانشمندان بزرگی مانند ابن سینا، ابوریحان، و پیش از آن فارابی و محمد ذکریای رازی از پرچمداران علم و دانش در جهان بودند.
بطوریکه ویل دورانت در کتاب تاریخ مشهور خود ابن َسینا و محمد ذکریای رازی را دو ستون از ستونهای اصلی عصر روشنگری اروپا می داند.
باید به این فهرست، خوارزمی واضع علم جبر، خیام، خواجه نصیر الدین طوسی، اهوازی، و دیگران را نیز افزود که طوسی در دوره مغولها می زیست.
5.تاثیر فقدان وحدت و وجود زمینه های فکری در گستره جغرافیایی کشورهای مسلمان و تاثیر اختلافات مذهبی سنی و شیعه و توجه بیشتر به این اختلافات بجای بر افروختن شعله علم و دانش
6. ظهور پدیده استعمار در اشکال مختلف آن که به غارت ثروت های کشورهای اسلامی از جمله ایران و خروج کتابهای خطی علمی، ادبی، و آثار هنری از ایران و بی خبر نگاهداشتن ایران از پیشرفت های اروپا بمدت سیصد سال.
- خاموش شدن چراغ علم جویی، علم خواهی، تفکر علمی، کسب دانایی، فراموشی علم خواهی و کسب دانایی در میان مردم بدانسان که تا حمله مغولها به مدت پانصد سال ادامه در کشورمان وجود داشت و ایران مرکز و مهد علم ودانش جهانی بود.
در عوض علم خواهی و دانش جویی روی آوردن با سوادان به علوم غریبه، پیشگویی، جفر، رمل، و... بجای پرداختن و تحقیق در زمینه های پزشکی، رباضی، ستاره شناسی، کیهان شناسی و...
6- خود کامگی و عدم شایستگی بعضی از حاکمان
و بی علاقگی آنان به علم و دانش و معرفت و روی آوردنشان به فال و پیشگویی.
7- بی علاقگی به حس ابداع و نو جویی که این حس از رنسانس به بعد بشدت در غرب بالاگرفت.
امیر تهرانی
ادامه دارد...
راهبردهای کیسینجر به آمریکا
هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا طی سخنانی در کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای این کشور، جمهوری اسلامی ایران را به تلاش برای احیای امپراتوری گذشتهاش متهم کرد. کیسینجر ابتدا به نقش تاریخی ایران در منطقه اشاره کرد و گفت: «ایران، کشوری است که در عین پذیرش اسلام، هویت و زبان خود را حفظ کردهاست.» او ایران را قدیمیترین واحد سیاسی منطقه بر میشمارد.
کیسینجر مدعی شد مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران در منطقه و گسترش تسلیحات اتمی چالشی فوری در خاورمیانه است. او با طرح این پرسش که «ما داعش را با موفقیت شکست دادیم اما سوال این است که پس از این چه روی خواهد داد»، مدعی شد:« من نگران آن هستم که اکنون در دوران پساداعش، نیروهای ایرانی و روسی در منطقه غالب شوند و شاهد افزایش نفوذ آنها از تهران تا بیروت باشیم که این روند با تضعیف ساختار منطقه یک چالش بلندمدت ایجاد میکند.» هنری کیسینجر در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد: «اگر کنترل مناطق بازپس گرفته شده از داعش در اختیار ایران قرار بگیرد، دامنه نفوذ این کشور از تهران به بغداد، دمشق و بیروت خواهد رسید.»
وزیر خارجه اسبق آمریکا، ایران را بزرگترین چالش عصر حاضر در منطقه خاورمیانه (برای آمریکا) خواند و با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان سال بیش از دیگر قدرتهای منطقه خاورمیانه توانسته است یکپارچگی سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کند، افزود: «آمریکا برای مقابله با گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه، باید راهبردی را که در قبال شوروی سابق در دوران جنگ سرد در پیش گرفت، پیاده کند.»
کیسینجر، همچنین اجرای توافق هستهای را شرط لازم برای جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای توصیف کرد. او ضمن ابراز نگرانی نسبت به توافق هستهای؛ ایران مدعی شد: «این توافق به ظهور فعال ایران بهعنوان یک قدرت اتمی مشروعیت بخشید و تنها چند سال آن را به تعویق انداخت.» به علاوه کیسینجر اشاره میکند که رهبران ایران پس از برجام، ضمن قرار دادن ایران در نقش دولتی ضابطهمند و پیرو قوانین سازمانهای بینالمللی، جنبه انقلابی این کشور در مخالفت با نظم موجود جهانی را نیز از طریق نیروهای طرفدار یا نزدیک به خود نظیر حزبالله حفظ کردهاند. این مقام آمریکایی، در عین حال تهدید اتمی کرهشمالی را فوریتر و غیراتمی کردن آن کشور را مهم خواند.
سه دسته چالش آمریکا
وزیر امور خارجه پیشین آمریکا از منطقه غرب آسیا و بهخصوص ایران بهعنوان چالش میان مدت برای آمریکا نام برد. هنری کیسینجر در بخشهایی از صحبتهای خود درباره چالشهای پیش روی آمریکا در عرصه ملی و بینالمللی، این چالشها را به سه دسته تقسیم کرد. وی از چالش هستهای کرهشمالی بهعنوان چالشی فوری برای آمریکا نام برد، از خاورمیانه (غرب آسیا) و بهخصوص ایران بهعنوان چالش میان مدت برای آمریکا (و بزرگترین چالش در خاورمیانه معاصر) نام برد و در چشمانداز بلندمدت، روابط بین قدرتهای بزرگ را بهعنوان چالش پیش روی آمریکا نام برد. هنری کیسینجر افزود: «اوضاع بینالمللی که پیش روی آمریکا قرار دارد بی سابقه است. آنچه درحال رخ دادن است چیزی بیش از همزمانی بحرانهای مجزا، در سراسر مناطق جغرافیایی جهان است.» وی گفت جهان کنونی به سمت فرسایش نظام بینالملل پیش میرود تا اینکه به سمت تحکیم آن گام بردارد.
منبع روزنامه اقتصاد6/11/1396
امیر تهرانی
نخستین کسی که واژه های" بنیاد گرایی"، "مجوز برای کشتن "و "برخورد تمدن ها" را ابداع کرد:
در نوشتار پیشین از برنارد لوییس پیشوای سیاستمداران آمریکا و اروپا سخن گفته شد و از زبان خود او گفته شد که خود ش را بعنوان "نابغه و شیطان مجسم" معرفی می کرد.
اکنون در این نوشتار به بررسی چند اصطلاح می پردازیم که ابتدا در کشورهای غربی و بویژه امریکا یعنی اصطبل تربیتی امثال برنارد لوییس و سپس در کشور های مسلمان و با استفاده از جهل عمومی و تو سط کار پردازان غرب جا افتاد و اغلب کشورها ی اسلامی را دچار اختلال نموده و در عوض غرب را به همه آرزوهای خود رساند.
بنیادگرایی اسلامی
بر اساس منبع( "Islamophobia in North America: Confronting the Menace," in Barry van Driel, ed., Confronting Islamophobia in Educational Practice (Trentham Books, 2004), ISBN 1-85856-340-2, p.6, excerpt available online at Google Books ، اصطلاح "بنیادگرایی اسلامی" در آمریکای شمالی برای نخستین بار در مقاله ای و توسط لوئیس مطرح گردید.
پس از حملات 11 سپتامبر علاقه و اشتیاق به آثار لوئیس- بالاخص مقاله 1990 وی تحت عنوان :ریشههای خشم مسلمانان - به یکباره افزایش یافت. صمنا سه کتاب او که پس از 11 سپتامبر به چاپ رسیدند از این قرارند:
-اشتباه کجا بود؟ (پیش از 11 سپتامبر نوشته شده بود) که به بررسی دلایل هراس دنیای اسلام (و گاه دشمنیاش) با مدرنیسم میپردازد؛
-بحران اسلام؛ و اسلام:
- مذهب و مردم (که در سال 2009 چاپ شد).
در حقیقت اغلب مطالب این کتابها و مقالات و حشت آفر ینی در مورد اسلام و مسلمانان و قران بودو کشان کشان و پله کشان مردم نا آگاه غرب و سیاستمداران مطیع را به این جهت هدایت کرد که کشورهای خود را سنگر بندی کنند.
برخورد تمدن ها
لوییس در مقاله مورد نظر با ابداع عبارت "برخورد تمدنها" این واژه را اعتبار بخشیده و ساموئل هانتینگتون نیز نام کتاب خود را از همین اصطلاح برگرفت.
بر اساس یک منبع دیگر برای نخستین بار لوئیس اصطلاح برخورد تمدنها را در جلسهای در واشنگتن و به سال 1957 بر زبان آورده است.
بن لادن را چه کسی معرفی کرد؟
در سال 1998 لوئیس مقالهای در روزنامه القدس العربی نوشت که در آن ادعایی مبنی بر به راه افتادن جنگی علیه آمریکا توسط اسامه بن لادن مطرح شده بود.
لوئیس در مقالهاش تحت عنوان "مجوزی برای کشتن" ادبیات بن لادن را "ایدئولوژی جهاد" نامیده و هشدار داد که بن لادن تهدیدی برای غرب خواهد بود.
این مقاله زمانی به چاپ رسید که دولت کلینتون و جامعه اطلاعاتی آمریکا جستجوها برای یافتن بن لادن را نخست در سودان و سپس در افغانستان آغاز کرده بودند.
باید بخاطر داشت که بن لادن با خانواده بوش رفت و آمد داشت و بچه های این خانواده او را عمو صدا می کردند.
برنارد لوییس : مهاجرت مسلمانان به غرب حمله است و نه مهاجرت!
در یک جشن اهداء جوائز ، لوئیس "مهاجرت مسلمانان به اروپا را، حمله اسلام به جهان غرب توصیف کرد و به دفاع از جنگهای صلیبی به عنوان "تقلیدی ناموفق و محدود از جهاد" که به گسترش اسلام در اکثر نقاط دنیا انجامید پرداخت.
حمایت از جنگهای مذهبی و صلیبی
وی با "حمایت علنی از جنگهای مذهبی که سرنوشت شومی به همراه داشت" به این نکته اشاره کرد که این جنگها، هرچند خشونتبار بودهاند، با این وجود واکنش مناسبی به یورش اسلامی در قرنهای گذشته بوده و عذرخواهی بابت این مساله مسخره به نظر میرسد"
برنارد لوئیس معتقد است مسلمانان در حال تسخیر اروپا و غرب هستند. وی جنگهای صلیبی را برای کاهش قدرت تمدن اسلامی لازم میدانست.
البته این اولین باری نبود که برنارد لوئیس جنگهای صلیبی را تلاشی لازم و هرچند ناموفق برای کاهش قدرت تمدن اسلامی میدانست.
چندی پس از حملات یازده سپتامبر، لوئیس در مقالهای در روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: "جنگهای صلیبی را بدرستی واکنشی محدود، دیر و در یک تحلیل نهایی، عکسالعملی بیتأثیر در برابر جهاد توصیف کردهاند"
منبع : مقاله ژنرال های جنگ نرم/21روزنامه مشرق
امیر تهرانی
بخاطر داریم که کارتر قصد حمله به ایران را داشت، ولی کیسینجر به او نامه ای نوشت تا بجای حمله به ایران جنگ منطقه ای ایجاد کند.
صدام با چراغ سبز امریکا به ایران حمله کرد و کیسینجر او را پیروز جنگ معرفی کرد وجنگ را کوتاه مدت معرفی کرد. ولی کار به درازا کشید.
آنگاه زمانی که ایران خرمشهر را پس گرفت هم چون زلزله ای بود که اعراب منطقه و آمریکا را لرزاند.
بهمین دلیل بار دیگرکیسینجر نامه ای به رییس جمهور وقت آمریکا نوشت و به او گفته بود سیاست امریکا باید این گونه بود که جنگ ایران و عراق نباید برنده ای داشته باشد.
ضمنادولت رونالد ریگان که چند ماه پس از شروع جنگ سر کار آمده بود مسلما به ماهیت حکومت صدام حسین آگاه بود اما از طرفی هم نمی خواست که ایران انقلابی با پیروزی مقابل عراق به قدرت بزرگی در منطقه بدل شود و همین امریکارا بیش از پیش بسوی حمایت از عراق سوق داد.
بسیاری از ناظران معتقدند که سیاست آمریکا در بخش اعظم جنگ، به قول آقای کیسینجر وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا این بود که در جنگ ایران و عراق هر دو طرف ببازند.
ولی پیروزیهای چشمگیر ایران در مراحل نهایی جنگ و این که بغداد در تیررس نیروهای ایران قرار گرفته بود باعث شد که هردو کشور به امضای قطعنامه مجبور شوند.
تمامی این ترفندها با هدایت و نامه نو یسی ها و سخنرانیهای
کیسینجر و افرادی مانند او صورت گرفت.
امیر تهرانی
بخاطر داریم که کارتر قصد حمله به ایران را داشت، ولی کیسینجر به او نامه ای نوشت تا بجای حمله به ایران جنگ منطقه ای ایجاد کند.
صدام با چراغ سبز امریکا به ایران حمله کرد و کیسینجر او را پیروز جنگ معرفی کرد وجنگ را کوتاه مدت معرفی کرد. ولی کار به درازا کشید.
آنگاه زمانی که ایران خرمشهر را پس گرفت هم چون زلزله ای بود که اعراب منطقه و آمریکا را لرزاند.
بهمین دلیل بار دیگرکیسینجر نامه ای به رییس جمهور وقت آمریکا نوشت و به او گفته بود سیاست امریکا باید این گونه بود که جنگ ایران و عراق نباید برنده ای داشته باشد.
ضمنادولت رونالد ریگان که چند ماه پس از شروع جنگ سر کار آمده بود مسلما به ماهیت حکومت صدام حسین آگاه بود اما از طرفی هم نمی خواست که ایران انقلابی با پیروزی مقابل عراق به قدرت بزرگی در منطقه بدل شود و همین امریکارا بیش از پیش بسوی حمایت از عراق سوق داد.
بسیاری از ناظران معتقدند که سیاست آمریکا در بخش اعظم جنگ، به قول آقای کیسینجر وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا این بود که در جنگ ایران و عراق هر دو طرف ببازند.
ولی پیروزیهای چشمگیر ایران در مراحل نهایی جنگ و این که بغداد در تیررس نیروهای ایران قرار گرفته بود باعث شد که هردو کشور به امضای قطعنامه مجبور شوند.
تمامی این ترفندها با هدایت و نامه نو یسی ها و سخنرانیهای
کیسینجر و افرادی مانند او صورت گرفت.
امیر تهرانی