دلیل هفتم
تبلیغات
چنگیز علیرغم آنکه تحصیلات علمی و سیاسی نداشت و لی بطور ذاتی از رموز سیاست و جنگ آگاهی داشت و یا این که او را آگاه می کردند.
از جمله روشهای مخرب چنگیز در ضعیف کردن روحیه ملل و حکومتهایی که او به آنان حمله می کرد این بود که پیش از حمله با انتشار اخبا ر وحشتناک و این که ارتش مغول بسیارخونخو ار ست ، هیچ ملتی و نیروی نظامی نمی تواند در مقابل آنها پایداری کند، اصلا زمین و آسمان دست به دست هم دا ه اند که چنگیز و لشگریان او پیروز
شوندو از این قبیل مطالب روح سرزمین های مورد هجوم را در هم می کوبید.
چنین ترفندها و اخباری اغلب از طریق مسافران و بازرگانان و پیک های گمنام به گوش مردمان ساکن در سرزمین های هدف رسانده میشد. کمتر ملت و ارتشی بود که خبر مصیبت بار بودن حمله های مغول پیش از شروع حملات به آنان نرسیده باشد.
اصلا جو و فضا آکنده از ترسی می شد که اگر در سرمای شدید زمستان هم بود در دل شنوندگان سوزش و حرارت تابستانهای داغ و سوزان را ایجاد می کرد. گویی لهیب و شراره مصیبت را از فراسوی زمان و مکان احساس می کردند.
به بیان دیگر؛ پیش از رسیدن مغولها ، وحشت از آنان قلبها را لرزانده و انسانها را ناتوان ساخته بود. هر ملت و یا ارتشی که از پیش از دشمن بهراسد و از او خوف ووحشت داشته باشد، خواسته و یا ناخواسته شکست خود را پذیرفته است.
امیر تهرانی
ح.ف
طاق کسری
در این گفتار کوشش خواهیم کرد موجبات فراهم شدن چنین بنای عظیم را که حتی در حال حاضر موجب اعجاب کسانی است که از کنار آن میگذرند روشن نمائیم.
مگر فراموش کرده ایم که وقتی رومیها حمله کردند و تخت طلای اشکانی را به سرقت بردند چه حالی به ما دست می داد.
البته چنین تختی از طلا در میان بیابان قرار نگرفته بود و بدون شک این تخت طلا در زیر بنای مجللی قرار داشت و این بنا همان است که فردوسی آن را به معمار رومی نسبت داده است. ما این مطلب را روشن خواهیم کرد که معمار طاق کسری قطعاً ایرانی است و طاق کسری را بنا بر سنتهای ایرانی ساختهاند.
بنای دیگری را که به ساسانیان نسبت میدهند کاخ اردشیر در فیروزآباد است. این کاخ نیز در زمانی ساخته شده که اردشیر هنوز پادشاه نشده بود. بنابراین نمیتوان آن را به عنوان ساختمان ساسانی معرفی نمود.
در مغرب ایران بناهای متعدد از زمان اشکانیان موجود است. مانند کاخ الحضر و ابنیه «دورا اروپوس» در کنار فرات و کاخی که در روی ویرانههای شهر آشور ساخته شده و امروز «ماکتی» از آن نیز در موزه فردریک برلن موجود است.
بنابراین ملاحظه میشود که تعداد ابنیه دوران اشکانی آن طور که ما تصور میکنیم کم نیست. به این ابنیه باید کاخی را که اخیراً دانشمندان شوروی در اشگآباد (عشق آباد) از زیر خاک بیرون آوردهاند اضافه نمود.
اکنون موقع آن است که ابنیه دوران بعد از هخامنشی (اشکانی – ساسانی) را با ساختمانهای دوران هخامنشی مقایسه نمائیم و جستجو کنیم و بدانیم به چه علت بلافاصله پس از سقوط حکومت هخامنشی سبک ساختمان تالارهای بزرگ ستوندار با سقف افقی به کلی متروک شد و به جای آن ساختمانهای آجری با پوشش طاقهای تخممرغی شکل و گنبد معمول گردید.
کاخ آپدنه یا همان اپادانا ی تخت جمشید با تمام عظمتی که داشت مناسب با آب و هوا و سنن ایران نبود. ملاحظه فرمودید که فردوسی میگوید انوشیروان به معمار رومی گفت می خواهم کاخی بسازی که من و اعقاب من بتوانیم در آن زندگی کنیم و باد و باران نتواند بر آن گزندی برساند.
آپادانا چگونه ساخته شد؟
در واقع بالا بردن کاخی مانند آپدنه داریوش در تخت جمشید مخارج و وقت زیاد لازم داشت. مدت زیاد طول کشید تا سنگتراشان تخته سنگهای بزرگ را از کوه رحمت جدا کردند و با زحمت زیاد آن را بالای صفه تخت جمشید رسانیدند و سپس آن را تراشیده صاف کردند و چوب بستهای محکمی فراهم آوردند .
و قطعات بزرگتر را در قسمت پایینتر قرار دادند و قطعات کوچکتر را از میان چوب بستها با طناب بالا کشیدند و روی قطعات بزرگ نشاندند تا ارتفاع ستون به حدود 20 متر رسید و 72 ستون به این طریق زیر سقف افقی تالار آپدنه قرار داده شد.
گاهی طناب پاره میشد و خطراتی کارگران سنگتراش را تهدید میکرد و بالاخره وقتی داریوش بزرگ وفات یافت هنوز کاخ آپدنه تمام نشده بود و مدت پانزده سال شاهنشاه با قامت در تالار کوچک «تَچَر» و کاخ «سه دروازه»
روزهای عید به تخت جمشید می آمد
خشایارشا همانطور که در ضمن کتیبهای در تخت جمشید نقل کرده است ساختمانهای پدرش را تکمیل کرد و به پایان رسانید و وقتی ساختمان تالار صد ستون که بدستور خود او شروع شده بود پایان یافت چیزی از عمرش باقی نمانده بود.
داریوش و خشایارشا تمام مدت عمر خود را در تخت جمشید نگدراندند و غالباً در شوش و همدان و پایتختهای دیگر ایران بسر میبردند و فقط روزهای عید نوروز به تخت جمشید میآمدند تا از نمایندگان ملل تابعه پذیرایی کنند،
و هدایای آنها را بپذیرند و هر کدام رابه نحوی تشویق کنند تا به موطن خود راضی برگردند. بعضی از نمایندگان از راههای بسیار دور میآمدند زیرا شرقیترین ایالت شاهشناهی گَندَر (ناحیه سِند) و بلخ و سغد و خوارزم و غربیترین نقطه آن مصر و حبشه و بنادر یونانی نشین آسیای کوچک بود.
نقاط ضعف تخت جمشید
پس از خشایارشا سقفهای عظیم تخت جمشید نقطه ضعف خود را نمایان ساخت. در واقع چوبی که این سقفهای عظیم را نگه میداشت مورد حمله موریانه قرار گرفته بود، با اینکه داریوش شاه خصوصاً در کتیبههایش یادآور شده است که قسمتی از این چوبها از چوب صَندل است که از هند آمده و قسمت دیگر از چوبهای درخت کاج و شمشاد لبنان است.
بعلاوه با وجود کاهگل ضخیمی که روی بام افقی قرار داده بودند گاهی باران از آن میگذشت.
شوش پایتخت شد.
تدریجاً شاهنشاهان هخامنشی اقامت در شوش را بر تخت جمشید ترجیح دادند، چون تخت جمشید به منزله کانون خانوادگی اعقاب داریوش بود ولی مرکز سیاسی شاهنشاهی شهر شوش بود.
ضمناً نقش رستم، نزدیک تخت جمشید، به صورت مکان مقدسی در آمده بود و در آنجا داریوش و خشایارشا بخاک سپرده شده بودند و اعقاب آنها لااقل برای زیارت آرامگاههای شاهنشاهان بزرگ هر سال یکبار به تخت جمشید میآمدند.
پس از خشایارشا، شاهنشاهان هخامنشی ترجیح دادند آرامگاههای خود را در کنار تخت جمشید در دامنه کوه رحمت در دل سنگ بتراشند زیرا در واقع دیگر تخت جمشید نیز مانند نقش رستم بصورت مکان مقدسی مبدل گشته بود و شاهنشاه در هر نقطهای از ایران میمرد جسد او را به تخت جمشید میآوردند و پادشاهان پیش از مرگ خود دستور میدادند آرامگاهشان را در سنگ بتراشند همانطور که آرامگاه داریوش سوم را در قسمت جنوبی صُفه تخت جمشید در دامنه کوه رحمت تراشید بودند.
ولی این آرامگاه ناتمام ماند و داریوش سوم در مشرق ایران کشته شد و معلوم نشد جسد او در چه محلی مدفون گردید.
مردم طاقهای بیضی شکل را مد کردند
اما در همان زمان که کاخهای بزرگ تخت جمشید و شوش با سنگ برپا میشد مردم دیگر ایران در زیر خانههایی مسکن داشتند که سبک ساختمانیشان مدتی پیش از کوروش و داریوش در این سرزمین معمول بود.
آنها خانههای خود را با طاق بیضی شکل و شبیه به گهواره از آجر میپوشاندند و این طاقها این مزیت را داشت که مورد حمله موریانه و باران و پوسیدگی قرار نمیگرفت. گاهی وقتی دسترسی به آجر نداشتند طاق را با خشت خام بالا میبردند و اگرچه طاقهای خشتی استحکام نداشت ولی لااقل خرج زیاد هم نداشت و هر وقت خراب میشد میتوانستند آن را براحتی از نو برپا سازند.
بنابراین وقتی حکومت هخامنشی منقرض شد هنر ساختمانی ایران به حیات خود ادامه داد و پادشاهان اشکانی شهر تیسفون را به عنوان پایتخت هخامنشی انتخاب کردند و در آن کاخ عظیمی با آجر برپا کردند، و ایوان رفیعی در مقابل آن کاخ بود که کاخ اپدنه تخت جمشید میتوانست در آن گنجانیده شود و برای بالا بردن چنین ایوانی احتیاجی به برپاکردن 72 ستون 20 متری پیدا نکردند.
گهواره بیستون از گزند باد و باران و موریانه ورطوبت و پوسیدگی درامان بود و با اینکه از ساختمان آن در حدود دو هزار سال می گذرد هنوز در کنار دجله که امروز بعضیها آن را میخواهند رود عرب بنامند شاهد عظمت شاهنشاهی ایران است.
امیر تهرانی
ح.ف
منبع مجله هنر و مردم
تصویر https://en.wikipedia.org/wiki/Taq_Kasra