پنجم(خلافت عباسی):
هر چند که احتمال آنکه ناصر خلیفه عباسی به علت دشمنی با خوارزمشاه مغول را تشویق به حمله به خوارزمشاهیان کرده باشد، از رسم و آیین سیاست و مملکتداری این خلیفه بعید به نظر نمیرسد اما توجه چنگیز به چنین پیامی در آن ایام بعید مینماید.
یعنی صد در صد خلیفه عباسی برای نابودی خوارزمشاه و نابودی ایران دست بدامن چنگیز که هیچ بلکه اگر می توانست به پدر اصلی چنگیز یعنی شیطان نیز متوسل می شد.
فقط مشکل این بود که چنگیز معتقد بود که همه عالم باید زیر فرمان خود او باشد و همان گونه که اشاره شد در آن زمان چنگیز اطلاع چندانی از وضع و قدرت خلیفه عباسی نداشت و گرنه او زودتر از نوه اش دستور می داد خلیفه نگون بخت عباسی را نمد مال کرده و استخوانهایش را خرد کنند.
با این وجود بعضی از مورخان به نقش خلیفه بغداد در حمله مغول به سرزمین خوارزمشاهیان اشاره کرده( زرین کوب ،عبدالحسین ، 1390 ،ص 474)و آوردهاند که رفتن سفیر از جانب ناصر خلیفه پیش چنگیز خان و علنی شدن دشمنی خلیفه مسلمین با محمد خوارزمشاه و دادن اطلاعات در باب احوال سرزمینهای اسلامی در جریشدن و تمایل چنگیز به جنگ، بیتأثیر نبودهاست.
( اقبال آشتیانی ،عباس ،زندگانی عجیب یکی از خلفای عباسی، 1310،ص 341)
به گفته ابن اثیر تاریخنگار عرب :ناصر خلیفه با این که سه سال آخر خلافتش بیمار و زمینگیر بود، چیزی از ستمکاریها نکاست، در حقِ رعیت، بدسیرت و ستمگر بود، عراق در روزگارش ویران شد و اموال مردم را چندان گرفت که آواره شدند و هم او بود که برای دفع خطر خوارزمشاه با مغولان مکاتبه کرد و پای آنان را به ایران باز نمود.
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف
توتون و تنباکو در ایران
تاریخ قطعی ورود تنباکو به ایران را نمی توان تعیین کرد. ولی بی شک توتون و تنباکو همراه با دست اندازی پرتقالیها به خلیج فارس (913 هجری قمری) به ایران وارد گردیده است.
اما طرز استفاده توتون و تنباکو در ایران تغییر یافت و ایرانیان لوازمی برابر ذوق خود برای دودکشی ایجاد کردند.
وسیلهای که اروپاییان برای دود کردن به کار میبردند، عبارت بود از پیپهای کوچکی که از فلز یا سفال یک پارچه ساخته میشد.
چپق های دسته بلند تا قلیانهای سلطنتی
در ایران این پیپها اقتباس شد و به صورت چپقهای دسته بلند درآمد. چنانکه در ویژگیهای زندگی ایرانی گفتیم، این وسیله کشیدن توتون نیز با ذوق و هنر ایرانی در هم آمیخت، و پیپ ساده تبدیل به چپق گردید، و در تزیین آن سلیقه خاص ایرانی به کار رفت و چپق های ایرانی با انواع مختلف تزیینات آراسته گردید.
علاوه بر چپق که تقلیدی از پیپ فرنگی بود، وسیله دیگری برای دود کردن تنباکو به ننام قلیان توسط ایرانیان اختراع و ایجاد گردید.
قدیمترین ذکری که از قلیان در ادبیات فارسی شده، این رباعیها از اهلی شیرازی است که در سال 942 هجری قمری در گذشته است.
«قلیان ز لب تو بهره ور می گردد» «نی در دهن تو نیشکر می گردد»
«بر گرد رخ تو دود تنباکو نیست» «ابریست که بر گرد قمر می گردد.»
بنابراین می توان گفت که در سال 942، یعنی 29 سال پس از ورود پرتقالیها به خلیج فارس، قلیان کشیدن در ایران رواج یافته است.
شعرای دیگر قرن دهم هجری نیز اشعاری درباره قلیان دارند.
«قلیان که بر دست چو گل جای نمود» «هر دو بر او شمع نهد سر به سجود»
«گلزار دماغ شعله آشامان را» «سرچشمه آتش است و فواره دود»
میر الهی
«کمتر باشد مرا غم تنهایی» «مأیوس شدم به عالم تنهایی»
«صحبت به کسی گو، که اگر نیست چه باک» «قلیان کافیست همدم تنهایی» باسطی
«من و صد آه و افغان و، نی صد بوسه بر لعلش» «هزاران پیچ و تابم داد از این قلیان کشیدنها»
«با قرچلمی
چو نافه آهو کو» «چون فاخته تا چند زنم کو کو کو»
«در محشر اگر آتش دوزخ بینم» «فریاد برآورم که تنباکو کو»
باقر کاشی
اولین تصویری که از قلیان به وسیله هنرمندان ایرانی کشیده شده، احتمالاً تصویر نشمی کماندار کار رضا عباسی، نقاش مشهور دربار شاه عباس بزرگ است، که تا اواخر نیمه اول قرن یازدهم هجری زنده بوده است.
قلیان وسیلهای کاملاً جدید و ابتکاری بود، و اروپاییان از آن هیچ گونه اطلاعی نداشتند. این بیاطلاعی را میتوان از شرحی که تاورنیه و شاردن از قلیان داده اند فهمید...
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف
منبع مجله هنر و مردم
ادامه از نوشتار پیشین
تصوف):
ما باور داریم که دوعامل مهم یکی مادی و دیگری فرهنگی (آئینی ) در راه رشد جامعه ما سنگ انداخته است . عامل نخست(مادی) یورش اردوی مغول به ایران است و عامل دوم(فرهنگی) بسط بی اندازه فراروندهای باطنی به ویژه تصوف بوده است.
، عامل اخیر(تصوف) گرچه از درون روابط اجتماعی – استبدادی آن عهد بیرون آمد ، اما همین که به پویش در آمد تبدیل به روندی عظیم شد که وضع اجتماعی و سیاسی جامعه را زیر سیطره خود قرار داد
. به نوشته کسانی چون غزالی، علم و فلسفه و گرایش خردگرایانه زیر ضربه قرار گرفت و کیش داران و صوفیان با شدت تمام به ضربه زدن به همه قلاع تفکر نظری پرداختند و آثار علمی و فلسفی را به کفر و گمراهی کشاندند. (دستغیب ،عبدالعلی ، 1376 ،ص 325)
تصوف با اندیشه اینکه حمله مغول تقدیر الهی است ، مردم را مجبور به تسلیم در مقابل مغولان کردند و زمینه را برای تسخیر ایران فراهم آوردند.(دستغیب ،عبدالعلی ،1376 ،ص 203).
(اصولا تصوف باعث رکود علمی و فلسفی گردید و تفکر صوفی گری آنهم از نوع افراطی علم و دانش را زائد و بی حاصل می دانست. اگر فرض کنیم که همه صوفیان در آنچه می گفتند اخلاص و صداقت کامل داشتند در اینصورت در جمع بندی هیچ تغییری حاصل نخواهد شد. چون اگر صوفی حقیقی پیدا شود حتنا ۸ با مظاهر دنیوی مخالف است و همین مظاهر دنیوی است که کاروان تمرن را به پیش برده است. البته این امکان وجود دارد که تفکر عرفانی و تصوف با ایجاد توکل و امید به خداوند در ایر ان بلازده مردم را به ادامه زندگی و خروج از افسردگی کامل تشویق کرده باشد و مفید افتاده باشد این چنین پدیده ای قابل استناد است)
لیل چهارم(اسماعیلیه):
جلال الدین محمد بن الحسن(یکی ازرهبران اسماعیلیان) به اهل سنت و جماعت گروید و نزد خلیفه وقت الناصرالدین و محمد خوارزمشاه پیغام فرستاد و اظهار اسلام کرد و او را نو مسلمان خواندند و تشریفات و خلعت فرستادند؛
وی هم پس از این موضوع پدران خود را دشنام داد و کافر خواند. اسماعیلیان که بزرگترین معارض خلیفه عباسی بودند در این دوره از روی تقیه و مصلحت "نومسلمان" شدند.
این عمل آنها را به صورت عجیبی به ورطه نابودی سوق داد.همین جلال الدین حسن در برابر یورش مغول برهان قاطع دیگری داشت .چون خبر شوکت چنگیز را شنید اظهار اطاعت و ایلی کرد و رسولان و هدایا فرستاد و 21 سال به همین منوال حکومت کرد و از سوی دیگر به ناصر خلیفه سر سپرد و فدائیان خود را در اختیار او قرار داد . اسماعیلیان با اظهار ایلی و عدم مقاومت در مقابل مغول از عوامل شکست خوارزمشاه در برابر چنگیز شدند .( همان)
(اگر مخالفتی بود باید آنقدر همگانی و کوبنده و یکپارچه بود که باعث سد سهمگین در مقابل مغول می شد. همان گونه که در تاریخ مدارک فراوان وجود دارد شهر هایی از بین رفتند که مقاومت کردند. را ه صحیح تسلیم موافقت و سپس خمله بر مغولان در زمانی بود که آنان وحشت مقابله ایران را از دست داده و در خواب بودند.)
امیر تهر انی
ح.ف
دلیل دوم(روحانیون):
سیاست اغماض و رفق و مدارایی که مغولان از همان بدو تاسیس حکومت منطقه ای خود نسبت به مذاهب گوناگون اتخاذ کردند، لطمه ای که به هنگام تهاجم چنگیز در منطقه مسلمان نشین به اسلام آورد؛ بسیار شدید و طاقت فرسا بود.
اگر ریشه این دین (اسلام) کمی سست و استقامت روحانیون، که در مبارزات مثبت و منفی شکل می گرفت؛ کمی متزلزل بود خیلی سخت می توانست بار دیگر اسلام دوباره به پویای برسد.
در طول تاریخ هیچ گاه اسلام تا این اندازه مورد مخاطر قرار نگرفته بود؛ از سمت غرب در نوار مرزی دریا مدیترانه از سالها پیش صلیبیون در حال کوبیدن و اشغال مکانهای مقدس مسلمانان بودند، اکنون از شرق دشمنی قوی پنجه وخستگی ناپذیری به نام مغول به راه افتادبود.
لازم به تذکر که محمد خوارزمشاه به دنبال سیاست ضد بنی عباس ، برای بی اعتبار کردن بغداد در صد جلب علمای طراز اول دنیای اسلام برآمد. روحانیون هم در حمله مغول به ایران بی تاثیر نبودند ؛ زیرا روحانیون دو روش متضاد را در مقابل حمله مغول در پیش گرفتند.گروهی از روحانیون که از خوارزمشاهیان دلگیر بودند و از دستگاه خلافت پشتیبانی می کردند،( این ها همگی روحانیون غیر شیعی بودند) وقتی پایه های حکومت را سست لرزان دیدند در صد بر آمدند با حربه مغول از شر وجود خوارزمشاهیان راحت شوند.
همین گروه از روحانیون پس از تسلط مغول و ایجاد حکومت های محلی ، به فتنه و فساد و تحریکات برضد مغولان برخاستندو موجب عدم اعتماد فاتحان نسبت به اسلام و مسلمین شدند.(تحریکات مورد قبول است چون آنان دش من بودند ولی فتنه و فساد بر علیه آن دشمن خونخوار ضد بشر در ست نیست. قطعا بیشتر عدم اطلاع از امور سیاسی و ساده انگاری بود ه است.)
گروه دوم از روحانیون اعتقاد داشتند که در هرصورت نباید به دشمن راه داد، نه تنها مردم را تشویق به جنگ می کردند؛ بلکه خودشان هم با ایمان راسخ لباس رزم می پوشیدند، سلاح به دست می گرفتند و در صف مقدم تا آخرین نفس می جنگیدند و کشته شدند.(بیانی، شیرین، دین ودولت در عهد مغول، 1389، صص127-125)
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
دلایل حمله چنگیز به ایران
چنگیز شانس می آورد
پس از مرگ کوچلک خان ،چنگیز به سبب کم سن و سالی جانشین او (که او نیز کشلوخان نام داشت)عنایت چندانی به وی نکرد و رفته رفته دست او را از قدرت کوتاه کرد .
در زمانی که کشلوخان دوم به قدرت رسید ،ختاییان در گیر نبردی سخت با سلطان محمد خوارزمشاه بودند بعد از کوچلک خان (کشلوخان دوم)در سال 607گورخان قراختایی را اسیر کرد بین سلطان محمد خوارزمشاه و او برسر تقسیم ممالک متعلق به قراختاییان اختلاف بروز نمود و خوارزمشاه پس از آنکه چندبار نمایندگانی پیش کوچلک فرستاد و نتیجه نگرفت با قشونی به عزم ممالک قراختائی در حرکت آمد و به دستبرد به قشون و اموال کوچلک خان مشغول شدند .(اقبال آشتیانی ،عباس ،1365،ص 19)
درگیری مدوام میان سلطان محمد و گورخان ختائی و کوچلک خان سبب شد که هر سه از خطر جدی چنگیز خان ،که هر سه آنها را تهدید می کرد غافل بمانند.
چنگیز در گیر و دار دعوا و مرافعه کوچلک خان و محمد بر سر غنائم گورخان ختائی در سال 612ه.ق از رود جحیون گذشت و کوچلک خان رقیب قدیمی اش را از میان برداشت و مرزهایش را به همسایگی قلمرو خوارزمشاهیان رساند.
چنگیز یکی از سرداران خود به نام جبه نویان را با قشونی به کاشغر فرستاد و کوچلک خان فراری شد . کوچلک خان به آزار مردم و بویژه مسلمین می پرداخت ،کوچلک خان به بد خشان گریخت و در آن جا به قتل رسید (اقبال آشتیانی ،1365،ص 24)
همسایگی چنگیز با مرزهای ایران تقدیر شومی را برای این سرزمین به ویژه خراسان رقم زد. که از آن جمله آنها ؛ قتل گروهی و رنج وآسیب مردم بی گناه ایران ،از میان رفتن زمین های کشاورزی و زوال کشاورزی ، انحطاط ساختارهای فرهنگی و سیاسی شهرها .
منبع : مشرق
گردآورندگان: سمیه نیک نیا، سیده نجمه دهقانی و همکاری آقای میثم کرمیان