رازهای مسجد جامع عتیق اصفهان
برای نخستین بار که از این مسجد دیدن کردم این احساس را داشتم که به فضای هشتصد سال پیش باز گشته ام. گروهی اروپایی در آنجا بودند که با حوصله فراوان همه زوایای مسجد و جنبه های معماری آنرا با دقت بررسی می کردند. یکی از آنان از من پرسشهایی در باره مسجد کرد و من بر حسب ظن و گمان چیزهایی گفتم. ده دقیقه بعد او را دیدم که در گوشه ای نشسته و کتاب بزرگی در دست دارد که اطلاعات و نقشه های کامل همه مساجد قدیمی ایران از جمله مسجد جامع عتیق اصفهان را در بر داشت. او توانسته بود این کتاب را نزد سر گروهشان پیدا کند.
مقاله زیر را پرفسور آندره گدار نوشته که معمار و آرشیتکت موزه ایران باستان و برخی ساختمانهای دیگر در ایران بوده و ایران نخستین موزه ملی خود را به کمک این مرد دانشمند بوجود آورد. او در ساخت موزه ایر ان باستان از معماری کاخ بیستون الهام گرفته است.
بدین معنی که گویا در محل کنونی مسجد جامع آتشکده ای بر پا بوده است . اما بدون شک در همان محل مسجد قدیمیتری که قسمتی از دیوارهای خاکی آن باقی است وجود داشته و مسجد جامع بر روی آن بنیان یافته است .
مسجدی که پناهگاه بی پناهان بود
۱-مسجد جامع در روزگار پیشین مانند دیرهای قرون وسطی در مغرب زمین مرکز فرهنگی و دارالعجزه بسیار مهمی بوده است که مسافران و بیماران را در آن نگاهداری و پرستاری میکردهاند .۲- بموجب شرحی که مورخی اصفهانی 1 (مافروخی در کتاب محاسن اصفهان ) در قرن یازدهم (پنجم هجری ) از آن بدست میدهد این بنا بر روی زمینی ناهموار شامل چهار دستگاه ساختمان (اربع ادوار ) در اطراف مسجد که حیاطی مستطیل شکل با رواقهای کم و بیش گود در چهار پهلوی آن بوده میشده است .
۳- چهار دسته ساختمان شامل صومعه ها ، خانقاهها ، یک کتابخانه و مخزنهای آن و مهمانخانهها (مضیف ها) و توابع معمولی یک بنای بزرگ مذهبی در آن روزگار بوده است .
۴-به گفته همان نویسنده برای هر نماز کمتر از پنجهزار کس در آنجا گرد نمیآیند . پهلوی هر جرزی شیخی سرگرم تدریس و تعلیم به پیروان و شاگردان کثیر خویش است و یا مریدی بریاضت نفس اشتغال دارد .
۵- آراستگی این بنا بواسطه مناظره فقها و مباحثه علما و مجادله متکلمین و پندهای واعظین است . در آنجا صوفیان و علما و کسانی دیده میشوند که بحال عبادت در مسجد اقامت گزیده به تسبیح و دعا زندگی را میگذرانند.
۶- . روبروی ایوان گنبددار بزرگ کنونی در ساختمان ضلع شمالی ، کتابخانه مسجد با مخازن و حجرات متعدد آن قرار داشته است . در این کتابخانه بمرور ایام کتب مربوط بهمه گونه علوم گرد آمده بود . بنابراین مسجد جامع در قرن دهم بنای عظیمی بود که طرح معماری بسیار سادهای داشته و تمام مساحت مسجد کنونی را فرا میگرفته است .
در سال 1050 م. (3-442 ه.) بزرگ آنان طغرل بیک نواحی اطراف اصفهان را غارت کرد و قحطی سهمگینی که بدنبال این غارتگری پدید آمد مردم اصفهان را به تسلیم شدن ناگزیر ساخت و طغرل بیک بدینگونه اصفهان را به تصرف خود در آورد
مسجد را مردم ویران کردند
. در این زمان بموجب نوشته مورخین ایرانی مردم برای فراهم آوردن چوب ناگزیر از ویران کردن مسجد بزرگ شدند . اما با وجود این جهانگرد بصیری که یکسال پس از فتح طغرل بیک اصفهان را دیده مینویسد که در آن هیچ بنای ویرانی مشاهده نکرده است .
مسجد به سبک ایر انی در آمد
اما چندی بعد در زمان ملک شاه سلجوقی نقشه سبک عربی مسجد به طرح کاملا ایرانی بدل گشت .۰در قدیم ) ساختمان آتشکده غالبا از صفه ای برای مراسم عمومی نیایش آتش که در وسط فضا یا میدانگاه مسطح وسیعی قرار داشت و یک بنای کوچک گنبداری مبتنی بر چهار ستون که آتشگاه را میپوشانید تشکیل مییافت .
اما چون مسلمانان به سوی مکه نماز میگذارند و زرتشتیان دور آتش حلقه میزنند ، آتشگاه در مسجد به محراب یا طاقنما و حجرهای که جهت قبله را مینمایاند بدل گشت و در منتهی الیه ضلع جنوبی صفه یا صحن جای گرفت .
بدین ترتیب بنای کوچک گنبد دار آتشگاه ( بنای طاق در آتشکده ) بصورت ایوانی وسیع با گنبدی گشاده و فراخ که محراب اصلی ساختمان را نیز در بر میگیرد (یعنی یک شبستان منفرد گنبدی شکل که اطرافش باز بوده ) در آمد .
خواجه نظام الملک
بموجب کتیبه بزرگ داخل گنبد این بنا ( گنبد جنوبی ) بدستور حسنبنعلیبناسحق یعنی خواجه نظامالملک وزیر نیرومند ملکشاه بنیان یافته است .
تقریبا در همان زمان تاجالملک رقیب نظامالملک در آنسوی صحن و به محاذات گنبد جنوبی گنبد کوچکتر ولی باشکوهتری (گنبد شمالی ) بر پا کرد .
بنابراین مسجد جامع در روزگار ملکشاه عبارت بود از ایوان بسیار فراخی که محراب را در بر میگرفت و در جلوی آن محوطه وسیعی که مسلمانان به هنگام ازدحام در آن صف میبستند و به نماز میایستادند قرار داشت .
آتش سوزی
از مضافات و ملحقات قدیمی مسجد که کم و بیش مرمت و تعمیر شده بودند در این زمان اطلاع چندانی در دست نیست و همین قدر میدانیم که در سال 515 هجری مطابق با 22-1121 میلادی ساختمانهای مذکور در یک آتشسوزی کلا ویران و نابود شدند .
بنابراین در آن روزگار مسجد فقط از دو بنای گنبد دار دور افتاده از یکدیگر در دو انتهای شمالی و جنوبی صحنی خالی و احاطه شده از خرابه و ویرانه تشکیل مییافته است .
طرح در نهایت ایرانی شد
اما در همان زمان یا اندکی بعد در دوران سلطنت محمد پسر ملکشاه عزم جزم ایرانیان مبنی بر طرد نقشه مسجد عربی و ایجاد بنایی کاملا ایرانی (مسجد چهار ایوانی ) ساختمان قدیمی را به یک مسجد بزرگ و زیبای ایرانی یعنی صحنی مرکزی محاط با چهار نما در اطراف آن و در وسط هر نما ایوانی رو به حیاط (ایوانهای چهارگانه و نماها و شبستانها و چهلستونهای اطاف صحن) بدل کرد .
مسجد مدرسه
در واقع بتقلید از بنای مدرسه ایرانی که عبارت از حیاتی مستطیل با حجرههایی در چهار ضلع حیاط و در وسط هر ضلع ایوانی بعنوان اطاق مطالعه و استراحت است معماران زبر دست میان دو بنای گنبد دار موجود به آسانی مسجد معروفی را که بدرستی ((مسجد مدرسه )) نامیده شده است بنا نهادند .
سایر مساجد عربی و حتی مساجدی که خلفای عباسی بنا نهاده بودند نیز رفته رفته در همان دوران سلجوقیان و یا دیرتر تا زمان معاصر به تقلید از مسجد اصفهان تغییر شکل یافت. اما مسجد جامع اصفهان را پس از تغییر شکل یافتن آن به شرحی که گذشت تقریبا تمام سلاطین ایران و خاصه سلاطین صفوی که اصفهان پایتختشان بود آراسته و زینت کرده و زیباتر ساختهاند .
کتیبه ها را خراب کردند تا نام شاه عباس دوم را ثبت کنند.
تمام شاهان صفوی سعی داشتهاند که نام و نشانشان در این بنای معروف به یادگار بماند. تا آنجا که شاه عباس دوم برای آنکه نام او چون نام و اثر اسلافش در مکان مطلوبی ثبت و ضبط گردد فرمان داد تا قسمتی از کتیبه بزرگ حاوی سورههای قرآن ایوان جنوبی را خراب کند و نام او را بخط زرین بجای آن بنگارندوانگهی چون رسم بر این بود که نماهای خارجی بناهای ایرانی را نیز با کاشیهای رنگین بپوشانند ساختمانهای اطراف صحن و نماهای ایوانهای چهارگانه (ایوانها و پشت بغلهای طاقنماهای فوقانی و تحتانی اطراف صحن ) مسجد به همین شیوه با صفحات کاشیکاری کوچکی که بعدا به کاشیکاری ظریفتری مبدل گشت پوشیده شد . بعلاوه الجایتو در شمال ایوان غربی محراب بسیار زیبائی گچبری را که طلاکاری شده است بنا نهاد .
بیت االشتاء یا خانه زمستانی
اندکی بعد در حدود سال1447 میلادی سلطان محمدبن بایسنقر بن شاهرخ تیموری شبستان زمستانی( بیت الشتاء) و در ضلع غربی مسجد برای آنکه ورود به سحن آسانتر گردد سردری را که به نام او به یادگار مانده است بنا نهاد و در پایان قرن پانزدهم سلطان حسن بهادر خان معروف به اوزون حسن که سازندهای بزرگ بود در مسجد تعمیرات و اصلاحات مهمی انجام داد و خاصه سقف ایوان جنوبی را از نو ساخت و با مقرنسهای درشت تزئین کرد و باز هم او تزئین کاشیکاری نماهای اطراف سحن را ناقص یافت و بجای آن نماهای رو به صحن مسجد و ایوان جنوبی را با صفحات مختلف از کاشیکاریهای معرق شایان تحسین که هنوز نیز برجاست هر چند که بارها تعمیر و مرمت شده است پوشانید .اقدامات شاهان صفوی
تقریبا تمام سلاطین صفوی به استثنای شاه عباس اول در مسجد کارهایی کم و بیش مفید انجام دادهاند . و حتی در دوران سلطنت او نیز نمازخانه ای در گوشه جنوب غربی مسجد ولی مستقل از آن (چهلستون شاه عباسی) ساخته شد .شاه عباس کبیر به پایتخت خود نظم بخشید و میدان بزرگ شهر را تزئین کرد و در اطراف آن بناهای معروفی چون مسجد شیخ لطفالله ، مسجد شاه ، قصر عالیقاپو و بازار بزرگ قیصریه را بنا نهاد و بدینگونه چون سخت بکار اصفهان نو یعنی اصفهان ساخته و پرداخته خویش مشغول بود به سرنوشت اصفهان کهن چندان توجه نداشت .
یک کشف معدن ، مسجد جامع را از ویرانی نجات داد
مسجد شاه پیش از هر بنای دیگر مورد توجه و علاقه شاه عباس بود و شاه عباس در نظر داشت آنرا جانشین مسجد عتیق جامع کند .
ساختمان مسجد شاه در سال 1612 آغاز شد و تا چندی پس از مرگ شاه که در 1628 پیش آمد نیز ادامه داشت . چیزی نمانده بود که برای تزئین مسجد شاه بدستور شاه عباس ازارههای مرمری که پایههای مسجد را پوشانیده است برداشته و در ساختمان مسجد شاه بکار برند .
ولی با اعلام کشف معدن سنگ مهمی در حوالی یزد که از آن سنگهای مرمر سفید (( بزرگتر و زیباتر )) ی استخراج میتوان کرد با زحمات زیاد شاه را از این تصمیم منصرف کردند . امروزه مسجد شاه که با سنگهای مرمر یزد زینت یافته یکی از جذابترین بناهای اصفهان است ولی مسجد عتیق اصفهان هنوز اساسی ترین ومهمترین و جالبترین بناهای تاریخی آن زمان است.
منبع :گدار ، آندره. "مسجد جامع عتیق اصفهان". ترجمه جلال ستاری. دوره 6، ش61و62 (آبان و آذر46): 65-67
مجله هنر ومردم.
امیر تهرانی
ح.ف
ایلام ـ مهد اوّلیّه تمدّن.... آقای دکتر نگهبان و عدهای از همکارانشان در هفتتپه مشغول کاوش می باشند و اطمینان کامل حاصل است که نتایج بسیار مفیدی از کاوشهایشان بهدست خواهند آورد. ما پیدایشهای فوقالعاده جالب مارلیک را هنوز به خاطر داریم و همکار جوان ما قطعاً در جنوب ایران نیز مانند شمال آن موفق به کشفیات جالبی خواهد شد. هیئت باستانشناسی فرانسوی نیز در مسجد سلیمان موفق به کشفیات مهمی شده است و خبرهای خوبی هر روز در روزنامه ها از نتایج کارهایشان به مردم پایتخت میرسد. پروفسور گیرشمن رئیس هیئت مزبور عقیده دارد که محل کنونی مسجد سلیمان قدیمترین پایتخت پادشاهی هخامنشی بودهاست. ما همه میدانیم که پیش از کوروش سوم (کورش بزرگ) شش پادشاه از خاندان هخامنشی در ایلام حکومت کردهاند. اگر این مطلب را بپذیریم که مسجد سلیمان پایتخت لااقل شش پادشاه از خاندان هخامنشی بوده بدون شک فرضیهای که بنابر آن پارسها پیش از آمدن به ناحیة فارس کنونی در جنوب غربی دریای ارومیه مسکن داشتهاند بهکلی باطل میشود. در واقع در کتیبههای قرن نهم و هشتم پیش از میلاد مربوط به سالنامههای سلاطین آشوری صحبت از «پارسوآ»هایی است که در کنار دریاچة ارومیه مسکن دارند و وجود این کلمه در نوشتههای آشوری سبب شده است که تصور کردهاند «پارسیان» در حدود قرن نهم و هشتم پیش از میلاد در آن ناحیه میزیستهاند. عملاً بسیار بعید بهنظر میرسد که مردمی که در ناحیة حاصلخیزی مانند اطراف دریاچة رضاییه خانه و زندگی دارند و مشغول زراعتاند یک باره در قرن هفتم از آن نقطه به جنوب ایران کوچ کرده باشند بدون این که اثری از کوچ کردن آنان در میان راه بین دریاچة رضاییه و ایلام باقی مانده باشد. آقای «دیاکونو» دانشمند زبانشناس شوروی این مطلب را در کتابی که به نام «مادها» چاپ کرده و اخیراً [2] به وسیله آقای کریم کشاورز به زبان فارسی ترجمه شده روشن نمودهاست. |
به عقیدة وی «پارسوآ» در زبان فارسی قدیم به معنای کنار بودهاست و به همین سبب اقوامی که در کنار کشور آشور یعنی در جنوب غربی دریاچة ارومیه مسکن داشتهاند «پارسوآ» نامیده شدهاند همانطور که اقوام واقع درکنار فلات ایران را « پرتوآ » ( پارتها) نامیدهاند ، و ظاهرآً کلمة « پهلو » نیز از همین واژه مشتق است. بههر حال با قبول این مطلب که لااقل شش پادشاه از خاندان هخامنشی پیش از کوروش بزرگ در ایلام حکومت کردهباشند و مرکز حکومت آنان محل کنونی مسجد سلیمان بودهباشد اطلاعات ما راجع به منشاء و مبداء تشکیل شاهنشاهی هخامنشی گسترش مییابد. آقای « پیرآمیت» 1 در سال جاری کتاب بسیار ذیقیمتی از چاپ بیرون داده که تمام آن راجع به تحقیقات وی در بارI تاریخ « ایلام » است و ما در این جا چند نمونه از عکسهای زیبایی را که او در کتابش چاپ کرده ارائه میدهیم. | |||
1 |
شوش همواره پایتخت ایلام بوده و قدیمترین اثر زیبایی که ما امروز میتوانیم از ایام کهن در خاورمیانه ارائه بدهیم همین ظرف گلی زیبایی است که در موزة ایران باستان محفوظ است و به وسیلة هیئت باستانشناسی فرانسوی از زیر خاک شوش بیرون آمدهاست ( شکل 1). نقوش خارجی این ظرف ، حیوان شاخداری را به سبک « امروزی» نشان میدهد و در بالای آن حیوان نقش سگهای شکاری و لکلکها برای زینت ظرف آبخوری مجسم گردیدهاند. این ظرف از 5600 سال پیش است. اولین مردم باسواد آسیا خطی که بعدها به صورت خط میخی درآمد نیز در ابتدا در همین محل اختراع شد و بنابراین ما میتوانیم بگوییم که مردم شوش اولین مردم باسواد آسیا بودهاند. این مردم از ابتدا عقیده به وجود خدایانی داشتند و عکس شمارة 2 یکی از ایلامیهای پنجهزار سال پیش را در حال نیایش در برابر خدایش نشان میدهد. این عکس نیز مانند بقیة عکسهای این مقاله از کتاب پروفسور آمیت گرفته شدهاست. | |||
2 |
58-4-2 | |||||||
9 | 8 | 7 | 6 | 5 | 4 | 3 |
عکس شماره 3 یکی از بانوان ایلامی را در حال نیایش ارائه میدهد که به وسیله مرحوم دمکنم دانشمند فرانسوی در شوش کشف گردیدهاست. عکس شماره 4 اثر چرخهای یکی از گردونههای آن زمانه است که امروز در موزة ایران باستان بازساز شدهاست. وجود چنین چرخهایی در 4500 سال پیش در شوش حاکی از این است که مردم آن ناحیه در آن زمان به مقام بلندی از مدنیت رسیدهبودند و مسافرتهای خود را به وسیلة گردونهها انجام میدادهاند و در جنگهایشان نیز از گردونهها مانند تانکهای امروزی استفاده مینمودهاند. عکس شماره5 اسبی را که برای این گردونهها از آن استفاده میشد نشان میدهد و مطالعة این حیوان برای دانشمندان جانورشناس ما باید بسیار جالب باشد. عکس شماره 6 یکی از بتهایی است که نمایندة ربه النوع آبادانی است و در گور کودکی در سال 1934 پیدا شدهاست. این مجسمة گلی کوچک بدون شک برای هنرمندان سبک جدید ما باید بسیار قابل توجه باشد. عکس شماره 7 ظرف پایهداری است که ما را به یاد نقوش برجستة تخت جمشید و ظروف زرین دوران هخامنشی میاندازد و از چهار هزار سال پیش است. |
بابل و آشور بارها به ایران حمله کردند کشور ایلام از ابتدا مورد حسادت و تجاوز همسایگان قرار گرفت و بارها سربازان آشور و بابل بر آن هجوم آوردند و آثار تمدن را در آن کشور از بین بردند و مانع پیشرفت و ترقی ایلامیها گردیدند. با این حال ایلام به زندگی خود ادامه داد و هر بار پس از مراجعت مهاجمان مجدداً زندگی را از سر گرفت. ایلامیها خدایان خود را ( عکس شمارة 8) مانند سالخوردهای که مهربانی و عطوفت از قیافهاش پیداست و ریش بلندی دارد و جامة شرابهداری بر تن کرده نشان دادهاند. پرفسور گیرشمن چهار سال پیش خانة یکی از اعیان شوش را که 3500 سال پیش در آن محل ساخته شدهبود از زیر خاک بیرون آورد ( عکس شمارة 9) و مطالعة این عکس به ما نشان میدهد که آقای « سوکالماهو » که یکی از شاغلین حکومت آن زمان بوده زندگی آبرومندی داشتهاست. عکس شماره 10 معبد بزرگ چغازنبیل را که « دور اونتاش» نامیده میشد و بهوسیلة « اونتاش گال» در هزارة دوم پیش از میلاد ساختهشده نشان میدهد. ازمقاله دکتر عیسی بهنام در مجله هنر و مردم امیر تهرانی ح.ف |
سلطان محمد خوارزمشاه از بلخ به نیشابور رسید و پس از آن عازم ری شد. جبه و سبتای نیز از بلخ حرکت کرده، به نیشابور رسیدند .
آن دو تسخیر نیشابور را به بعد موکول کرده بهدنبال سلطان حرکت کردند. آنها در سر راه و در تعقیب سلطان آبادیهایی که از در اطاعت درنمیآمدند مورد قتل و غارت قرار میدادند.
سلطان محمد عازم دژ فرزین واقع در سی فرسنگی همدان شد. در این دژ پسر او رکنالدین غورسانچی حاکم عراق عجم با ۳۰ هزار نفر به انتظار رسیدن او بود. سلطان محمد در این محل زنان حرم خود را با پسرش غیاثالدین به قلعه قارون از قلعههای محکم در کوههای البرز و بین دماوند و مازندران فرستاد.
او همچنین نزد نصرتالدین هزاراسپ اتابک لر بزرگ پیغام فرستاد و او را به خدمت خواست و با ملک نصرتالدین و امرای عراق در دفع دشمن به مشاوره پرداخت.
امرای عراق صلاح در آن دیدند که سلطان در اطراف اشتران کوه موضع بگیرد. ملک نصرتالدین هزار اسب از سلطان خواست که به کوهستانهای میان فارس و لر بزرگ پناه ببرد و وعده کردند که از مردم لر و کهگیلویه و فارس ۱۰۰ هزار پیاده برای سلطان جمعآوری نمایند ولی سلطان محمد به علت شک و عدم اطمینانی که نسبت به نصرتالدین داشت، نظر وی را نپذیرفت.
در این زمان بود خبر رسید که مغولان به ری رسیده و این شهر را مورد قتل و غارت قرار دادهاند بدین جهت با پسرانش عازم قلعهٔ قارون شد و یک روز در آنجا توقف کرد.
در راه جمعی از سپاهیان مغول به او رسیده و بدون اینکه او را بشناسند بطرف او تیراندازی کردند ولی سلطان نجات یافت. پس از آن او به طرف قزوین رفت و پس از ۷ روز اقامت در قزوین، در قلعهٔ سرچاهان (نزدیک سلطانیه در استان زنجان کنونی) اقامت کرد.
پس از آن مغولان رد پای او را گم کردند و خیال کردند که به بغداد عزیمت کردهاست. سلطان محمد سر راه گیلان، خود را به مازندران رساند و سرانجام در یکی از جزایر کوچک دریای خزر به نام جزیرهٔ آبسکون پناهنده شد.
خرابی بسیاری از شهرهای مرکزی و غربی ایران به دست سپاهیان جبه نویان و سبتای بهادر بود که در تعقیب محمد خوارزمشاه بودند.
در ناحیه توس هر کدام از این دو سردار مغول از یک جهت به تعقیب خوارزمشاه حرکت کردند سبتای از شاهراه دامغان و سمنان راهی ری شد و جبه راه مازندران را انتخاب کرد و بعد از غارت آبادیهای مازندران بهخصوص آمل به ری رسید.
اختلافات مذهبی پیشکشی بزرگ به مغولها بود چون...
مردم ری در زمان حمله مغول از جهت اختلاف مذهب به دستههای مختلفی بودند، شافعیان ری چون از نزدیک شدن مغولان اطلاع یافتند به استقبال رفتند و دو سردار مغول جبه و سبتای را به جنگ با حنفیان برانگیختند.
مغولان نخست به قتل و غارت حنفیان پرداختند و سپس به سراغ شافعیان رفتند و شهر را غارت کردند و جمعی بیشمار را کشتند و زنان را اسیر کردند و کودکان را به بندگی بردند.
مغولان در ری نماندند و در جستجوی خوارزمشاه آن شهر را ترک کردند.
پس از آنکه جبه و سبتای دانستند که سلطان محمد از ری رفته از دو راه متفاوت به تعقیب او پرداختند. سبتای به طرف قزوین رفت. این شهر را پس از ۲ روز محاصره در هفتم شعبان سال ۶۱۷ ه.ق متصرف شد و هزاران نفر را به قتل رساند.
از طرف دیگر جبه در تعقیب سلطان محمد به همدان رسید. این شهر دو بار توسط مغولان مورد حمله قرار گرفت. بار اول در زمستان سال ۶۱۸ ه.ق به دلیل وحشتی که مردم داشتند، از مغولان اطاعت کردند و آنان نیز به غارت اموال اکتفا کردند.
حملهٔ دوم مغولان به همدان در بهار سال بعد اتفاق افتاد. این بار همدانیها که بر اثر پرداختهای سال قبل چندان ثروتی برایشان باقی نمانده بود، تصمیم به مقاومت گرفتند. تصرف شهر برای مغولان به طول انجامید و در جریان محاصره گروه کثیری از سربازان مغول کشته شدند.
سرانجام شهر به دست مغولان افتاد و مردم شهر قتلعام شدند. مغولان پس از این قتلعام شهر را به آتش کشیدند.در سال ۶۱۸ ه.ق جبه به همراه سبتای که تازه از تصرف قزوین فارغ شده بود به طرف اردبیل (مرکز آذربایجان در آن دوران) حرکت کرد.
شهر اردبیل پس از دفاع سرسختانه شکست خورده و سپس ویران شد و جمع کثیری از ساکنان آن نیز به قتل رسیدند. بیشتر کشتهشدگان کسانی بودند که پیش از حادثه شهر را ترک نکرده و به جنگلهای اطراف آن پناه نبرده بودند.
سپس تبریز در محاصره افتاد اما اتابک آذربایجان قبول اطاعت نمود. جبه و سبتای پس از تصرف تبریز، مراغه و مرند و نخجوان را مورد قتل و غارت قرار داده سپس از راه دربند در روسیه به لشکر جوجی، پسر چنگیز پیوستند و از آنجا به مغولستان رفتند.
ترکان خاتون مادر محمد خوارزمشاه، در غیاب سلطان اختیار پایتخت را در دست داشت و اخبار مربوط به فرار سلطان و پیروزیهای مغول در ماوراءالنهر و خراسان یکی پس از دیگری به وی میرسید و موجب سستی عزم ترکان خاتون درماندن و دفاع از پایتخت شد.
وی پایتخت را به یکی از امرای خود سپرد و به همراه وزیر خود، ناصرالدین نظامالملک، با همهٔ گنجینهها و اموال گرانبهای شاهی به دژی در لاریجان در مازندران رفت و درآنجا پناهنده شد.
ترکان خاتون هنگام ترک شهر دستور داد تا دوازده تن از ملوک و شاهزادگان اسیر در گرگانج را به قتل برسانند و در واقع کار مغولان را ساده کرده و کسانی را که میتوانستند سد نیرومندی در برابر مغول باشند را از سر راه برداشت.
مغولان در اوایل سال ۶۱۷ ه.ق آنجا را محاصره کردند و پس از مدتی به علت نبود آب در قلعه ساکنان آن تسلیم شدند. به غیر از این قلعه مغولان قلعهٔ قارون را نیز که پناهگاه زنان و کودکان سلطان محمد بود تسخیر کردند.
مغولان ترکان خاتون و وزیر وی و فرزندان خوارزمشاه را پیش چنگیز که در حوالی طالقانِ خراسان بود فرستادند. چنگیز پس از کشتن نظامالملک و پسران خردسال خوارزمشاه، ترکان خاتون و دختران و زنان و خواهران سلطان محمد را به قراقورم (واقع در مغولستان) فرستاد. ترکان خاتون تا سال ۶۳۰ ه.ق که تاریخ وفات وی است، در زندان بود.
منبع ویکیپدیا
امیر تهرانی
ح.
علت های پیروزیهای مغول های بی سواد و بی فرهنگ
چنگیز وحشی و لی هوشمند این ایده را بتدریج وارد ذهن مغولها کرد که آنها زاده شده بودند تا حکومت کنند و حاکمان دنیا باشند..
بر همین اساس بود که دامنه فتوحات آنها به تدریج از سرزمینهای شمالی چین و شرق مغولستان به کشورهای اسلامی در غرب و جنوب آسیا رسیده و حتی تا شهرهای روس در اطراف رود ولگا هم کشیده شد.
چنگیز وحشی مغولها را بانوعی حسی آمیخته از وفاداری و برادری و تهور تربیت کرده بود. البته در ضمن این اندیشه را نیز به درون ذهن آنها فرو کرده بود که سرپیچی از دستورات او به معنی سرپیچی از سرنوشت و اراده برای حاکمیت جهان خواهد بود.
این واژه "اراده برای حاکمیت جهان "چنان اثری در روحیه عقب افتاده های مغولی داشت که پیروزیهای آینده آنان را خود بخود تضمین می کرد.
البته این تعلیمات و آماده سازیها همراه با شناسی وضع جهان نیز بود. آنان سیستم اطلاعاتی از طریق بازرگانان بوجود آورده و می دانستند که در جهان چه می گذرد.
مغولها نخستین فتوحات خود را در شمال چین صورت دادند. نیروهای چنگیزخان آنجا شیطان صفتانه آموختند و یاد گرفتند که چطور شهرها را مورد حمله قرار دهند و علاوه بر ویرانی، چگونه آن سرزمین ها را از جمعیت خالی کنند و هولوکاستهای پی در پی بوجود آورند.
چنگیز خونخوار قصد داشت مناطق وسیعی از شمال چین را بطور کل از تمدن و شهرنشینی خالی ساخته و و از آنها به عنوان چراگاه دامهایش بهره ببرد.
سپس مغولها به سمت غرب پیشروی کردند ، و در اندک مدتی به درون سرزمینهای با تمدن شکوفای ایرانی -اسلامی در آسیای مرکزی طاعون وار رخنه کردند.
خوارزم زیبا و متمدن در این منطقه قرار داشت و مرکز شهرنشینی و شکوفایی علمی و زمینهای حاصلخیز به شمار می آمد اما به دستور فرزند ابلیس یعنی چنگیز خونریز ، این شهر پیشرفته و شهرهای مهم دیگر ی مانند سمرقند، بخارا، هرات و نیشابور با خاک یکسان شدند.
بر حسب شواهد و مدارک مسلم تاریخی سهمگین ترین ضربه ها را خراسان و بویژه عروس شهرهای مشرق زمین نیشابور تحمل نمود.
این نحوه برخورد تاحدود زیادی به سابقه ذهنی تاریک چنگیز از سلطان محمد خوارزمشاه و مادر نابکارش مربوط می شد که بازرگانان معولی را سر بریده بودند.
ادامه دارد....
امیر تهراتی
ح.ف
علت های پیروزیهای مغول های بی سواد و بی فرهنگ
چنگیز وحشی و لی هوشمند این ایده را بتدریج وارد ذهن مغولها کرد که آنها زاده شده بودند تا حکومت کنند و حاکمان دنیا باشند..بر همین اساس بود که دامنه فتوحات آنها به تدریج از سرزمینهای شمالی چین و شرق مغولستان به کشورهای اسلامی در غرب و جنوب آسیا رسیده و حتی تا شهرهای روس در اطراف رود ولگا هم کشیده شد.
این واژه "اراده برای حاکمیت جهان "چنان اثری در روحیه عقب افتاده های مغولی داشت که پیروزیهای آینده آنان را خود بخود تضمین می کرد.
این نحوه برخورد تاحدود زیادی به سابقه ذهنی تاریک چنگیز از سلطان محمد خوارزمشاه و مادر نابکارش مربوط می شد که بازرگانان معولی را سر بریده بودند.
ادامه دارد....
امیر تهراتی
ح.ف